پنجشنبه، اسفند ۰۵، ۱۳۸۹

درخشش دانش آموز ۱۷ ساله کُرد ایرانی در مسابقات علمی لوس آنجلس با کسب ۲ مدال طلای این مسابقات






Language Bookmark vokradio.com

Zaniar Moradian, won two gold medals in LAUSD's annual Academic Decathlon competition

Feb 24, 2011

zaniar.jpgOverview:

Zaniar Moradian, a seventeen year old Kurdish Iranian-American High School senior, honored his family, school, and community by winning two gold medals in LAUSD's annual Academic Decathlon competition. He was also the recipient of the award for the highest individual score in his team, which helped qualify Van Nuys High School for the state-level competitions for the first time in the contest's history.

Zaniar, his teammates, and academic coach will be heading to Sacramento CA, where they will compete with winning teams from across the vast state.

Short intro: Zaniar Moradian

Zaniar's participation and consequent achievements in Academic Decathlon is not a surprise. He is a highly gifted, insightful, and spirited young man with a promising future. He is currently eagerly awaiting acceptance letters from universities of his choice to study chemistry and statistics.
In addition to Academic Decathlon, Zaniar is a member of his school's Science Bowl, which is headed to regional competitions this week.

Aside from his involvement in academic competitions, Zaniar manages to successfully juggle a demanding schedule of advanced placement (AP) classes with a GPA of 3.92. For many years, Zaniar also played the piano and was a member of his school's orchestra where he played the violin.

It is nearly impossible to imagine; less than ten years ago, this brilliant student could not speak a coherent sentence in English. It is a testament of his highly motivated character that he has been able to rise so high in such a short period of time in the United States. He is now fluent in English and is even able to speak Farsi, and Kurdish.

Zaniar also defies many stereotypes of the highly studious. He is well mannered, fun-loving, sociable, well groomed and fashionably dressed at all times. He is always ready to lend a helpful hand around the house and offer a compassionate ear to his friends and family.

Although the last ten years of his life has been relatively stable, Zaniar's early childhood stands out as extraordinary. His politically active parents were forced to zaniar_acdc_01.jpgflee their homeland when he was only two years old, and the family continued a journey of hardship for several years in various countries as refugees. But rather than looking at his past from a gloomy lens, Zaniar has been able to utilize his early reality to develop a rational, holistic, deep, and sensible personality. He is well-versed in the human-rights violations committed against the Kurdish people, and he regularly participates in social activism promoting humanitarian causes.

Zaniar's ambitions are as grand as his abilities. He has an entrepreneurial spirit, an unmatched curiosity, which he hopes to combine with advanced scientific knowledge. Even at such a young age he is inspiring the people around him. He wants his name in the history books as a renowned Kurdish scientist. With the support and love of his family it is only a matter of time before this dream is realized.

We wish Zaniar and his teammates much luck in their upcoming competitions and we hope to participate in his future success


Short background on Academic Decathlon:

(For more info, please visit the official website )

Academic Decathlon is a national competition of academic strength for high school students. It is a vigorous, highly selective, multi-part, multi-disciplinary, and interscholastic timed contest. This competition consists of ten exacting tests in: Art, Economics, Essay, Interview, Language and Literature, Mathematics, Music, Science, Social Science, and Speech. Students are also interviewed by judges and required to perform impromptu speeches. One of the most important features of this competition is the demand for excellence in various academic subjects in addition to the ability to communicate effectively in both written and oral formats. Teams who score high in their regional districts will move on to compete with teams from across their respective states, followed by a national competition formed by winning teams from each state.

LAUSD Regional:

For years, LAUSD has been home to state and national Academic Decathlon champions. It is safe to argue that CA's toughest, and most persevering contenders are amongst the teams from LAUSD schools. Students who participate in these events are considered athletes of the mind. They are no doubt some of the brightest individuals of their community.

Competing in Academic Decathlon is more than an intellectual challenge. It is one of the most highly regarded, prestigious, well-established academic events for HS students. Simply being able to maintain a position on an Academic Decathlon team is an achievement. However, like all contests, winners are celebrated and rewarded with recognition, acknowledgement, and awards.

یکشنبه، اسفند ۰۱، ۱۳۸۹

حامیان مادران پارک لاله ولی در اعتراضات سراسری به سرکوبها


در اعتراض سراسری به سرکوبهای تظاهرات 25 بهمن و پس از آن و در بزرگداشت محمد مختاری و صانع ژاله
شنبه 19 بهمن پارک بلبوا / ولی- لس آنجلس





پیام مادران صلح کُردستان که متن آن در زیرآمده است در روز برگزاری مراسم حامیان مادران پارک لاله توسط ثریا فلاح قرائت شد

درخواست مادران صلح کردستان به مناسبت شهادت صانع ژاله و محمد مختاری


مادران صلح کردستان با صدور بیانیەایی، از مردم ایران خواستند، روز دوشنبه دوم اسفند ماه، مصادف با هفتمین روز شهادت صانع ژاله و محمد مختاری را تعطیل و فعالیت عادی روزانه خود را به حرمت تمامی شهدای راه آزادی متوقف نمایند.

متن این بیانیه به این شرح است:

امروز مادران صلح کردستان لبریز از بغض و اشک جوانان خونین مال وطن دیگر طاقت تحمل رنجش رو به افزون و داغدار شدن مادران دیگر را ندارد.مادرانی که هر لحظه ثمره عمرشان در گرو عشیرهای از ناپاکان به تاراج می‌رود.

چگونه امکان دارد که چنان کسانی به خود جرات می‌دهند عزیزانمان را پیش چشم همگان با تمامی وقاحتشان به دار می‌آویزند،به گلوله می‌بندند و زیر شکنجه می‌کشند و ملت را نیز به سخره می‌گیرند.آیا تاکنون فهمیده‌اید مادری که فرزندش را از دست می دهد چه بار گرانی بر دوش می کشد،آنگاه که حتی از دیدن فرزند بی جانش هم دریغش می کنند و حتی کوچکترین یادگارش که مزارش باشد را از او سلب می کنند، می دانید درون مادری که در انتظار وصال فرزندش است وصف ناشدنی ست؟

امروزه صدها تن از این فرزندان ملت تن‌هایشان با استخانهای عریان شده‌ی این عشیره‌ی ناپاک دریده و نفس‌شان با پوست چروکیده از سیر تاج و تختِ خونینشان گرفته شده و می شود.

امروز تنها چند نفر خونین‌بخت نشده‌اند امروز خونین‌بختان دوباره به یادمان می‌آیند.آنقدر زمان به عقب رانده می‌شود که چه جنایاتی در سیر این زمان روی داده باشد به یادمان می‌آید و هر لحظه اشک و بغض چندچندان.

در شرایطی به سر می‌بریم که دین و مسلک و هر آنچه جانمایه‌ی ملت است را به بازی گرفته‌اند و ملت را از ارزشها پوچ کرده‌اند به نام عشیره‌ای ناپاک. خود را نماینده مردم خوانده و هر آنچه را که ارزشی داشته باشد به خود می‌آلایند.چنین است رسم ناپاکان که نگزارند خونین‌روزانمان را با خونین‌تنانمان حتی بگذرانیم ،باورشان کنیم ،به یادشان آوریم ،در پس افکارشان آرام گیریم و با مزارشان خلوت کنیم.این اشک لبریز باید به جایی بریزد،کم نیستند مادران لبریز از اشک .

ما به عنوان مادران صلح کردستان که سالهای مدیدی‌ست داغ عزیزان را با رنج‌ها در خود پرورانده‌ایم و دیگر راهی برای تحمل هتک حرمت شهدای راه آزادی را نداریم ،از تمامی مردم شریف ایران زمین خواستاریم تا روز دوشنبه مصادف با هفتمین روز شهادت دوتن از جوانان رشید این مرز و بوم(صانع ژاله و محمد مختاری) را تعطیل و
فعالیت عادی روزانه خود را به حرمت تمامی شهدای راه آزادی متوقف نمایند و در روزهای بعد و بلکه ماه های در پی به عنوان نارضایتی مدنی از پرداخت هرگونه قبض حکومتی خودداری نمایند.

باشد که ناپاکان به رنگ و بوی وطن سیقل یابند.


۲۸ بهمن ماه 1389


مادران صلح کردستان

ثريا فلاح، خانم پيگ زاده، پرويز قليچ خاني، پرتو نوري علا، آزاد مراديان اعتراض به سركوب خونين تظاهرات مردم در ٢٥ بهمن ١٣٨٩، و شهادت صانع ژاله و محمد مختاري حاميان مادران عزادار پارك لاله- پارلك بلبوا، لوس آنجلس كاليفرنيا ١٩ فوريه
http://parklaleh.blogspot.com/

شنبه، بهمن ۱۶، ۱۳۸۹

آسیب شناسی عدم حمایت از مطالبات فعالان سیاسی و حقوق بشریِ کُرد



















ثریا فلاح

این مقاله بررسی اجمالی دلایل تبعیضاتی است که در میان فعالان حقوق بشر و فعالان سیاسی علیه زندانیان سیاسی کَرد و مطالبات کُردها به صورت خواسته و نا خواسته صورت می گیرد.محور صحبت من افرادو گروههای حقوق بشروسیاسی هستند که نتوانسته یا نخواسته اند به شکل مناسبی به دفاع از حقوق این فعالان کُرد بپردازند . بررسی آسیب های سیاسی و باور به آنچه سیستم قدرت در طی سالها به مردم تحمیل می کند و اثرات آن بر روی کنشگران به برداشتن قدمهایی برای رفع این معضل یاری می رساند.

(بخشی از این بحث درمصاحبه ای از جانب سایت انتخابات آزا آمده است. البته محور بحث من عدم اعتماد جمهوری اسلامی به کردها نبودبلکه عدم حمایت فعالان سیاسی از کُردها بود.

برخورد فعالان حقوق بشر و کنشگران و کمپینران در ایران و خارج از ایران در رابطه با مسئله کَردها،مطالبات آنان، زندانیان سیاسی و احکام سنگین آنان با هم متفاوت بوده است و همینطور افراد و گروههای حقوق بشر ایرانی وغیر ایرانی با مسئله کُردها برخورد متفاوتی داشته اند. برخورد گروههای سیاسی و گروههای صرف حقوق بشری نیز بیانگر تفاوتهای فاحش است و همچنین تفاوت میان برخورد دو نسل دیده می شود. در طی بیش از سه دهه از مبارزات کُردها و فعالیتهای دموکراسی خواهی در میان کُردها ،تجربیات دورانهای مختلف یک نکته آشکار و واضح وجود دارد که سیستم حاکم در ایران با حفظ هویت اما اسم جداگانه فعالییت افراد را تعریف کرده است و آن روش هایی که برای مخدوش کردن افکار عمومی مردم و فعالان غیر کُرد و محروم کردن کُردها از حمایت فعالان هم وضعیت یا لااقل دارای دیدگاههای آزادی خواهی بوده است .

دوستانِ فعالانِ کُرد :

کَردها دوستانی در سطوح افراد و نه سازمانهای ایرانی دارند، بالاخص کسانی که در خارج از کشور به تحصیل و تفحص و بررسی های عمیق حقوق بشری در کنار سازمانهای حقوق بشری آمریکایی و اروپایی داشته اند و تلاش زیادی برای آزمون و آزمودن این آموزه ها میکنند. آنان به جمع آوری مدارکی که از وجود بیعدالتی خبر می‌دهد پرداخته و توانسته اند تآثیر فراوانی در نگاه بسیاری از مجامع نسبت به مسائل کُردهاداشته باشند . فعالان کرد در فعالییت های خود از همکاریهای بی دریغ انان بهره می جویند و راهی برای گذار از بحران بی حمایتی به دوران یافتن حامیان آگاه باز شده است. امادرطول این سالها با وجودی که کُردها قربانیان زیادی داده اند و دائمآ سایه مرگ و خشونت های دولتی بر سرشان می گردد اما صدای دادخواهی شان کمتر به گوش رسیده یا نادیده گرفته شده است.و قبلآ هم بسیار قربانی داده ایم اما واکنشی تولید نشده است . می دانم که در پرسش خود به واکنش فعالان و گروههای حقوق بشر اشاره دارید اما نمی توانم از سکوت و کم توجهی رهبران جنبش سبز هم که الزامآ فعال حقوق بشری نیستند بلکه فعال سیاسی به حساب می آیند بگذرم.

سیاستگذاران و حاکمان قضایی و امنیتی که تصمیم گیرنده زندگی و مرگ فرزندان کُرد بوده اند به باوری مشترک و همدلی و لااقل سکوت نیاز داشته اند. این همه زور و قربانی کردن به تنهایی مقدور نیست مگر در یافتن فضای مناسب به هنگام دادن درس عبرت با قربانی کردن کُردها، مگر با خفه کردن و کشتن های آشکار و پنهان. اینها و بسیاری فاکتورهای دیگر بدوا موجب شدت گرفتن سرکوبها و تشدید احکام قضایی متعاقب ان در کُردستان شدند.

موارد بسیاری دیده می شود که فعالان حقوق بشر با خبر اعدام افراد کُرد روبرو می شوند و تمایلی به نوشتن یک اطلاعیه مطبوعاتی نشان نمی دهند یا اساسآ آنقدر این مسئله برایشان عادی شده است که خود را در پاسخگویی به آن عاجز می بینند. بعضی از کُردها هم به نوعی دچاردرماندگی آموخته شده هستند و به راحتی می پذیرند که وضع کُرد همین است دیگر چه می توان کرد. در مواردی هم دیده می شود به جای دفاع اززندانیان کُردو شرح وقایع رفته بر فعالان به قلب وقایع پرداخته شده است. مانند حذف جایگزین کردن کلمه مبارز و فعال سیاسی و چسباندن کلمات فراری و بیسواد و... به زینب جلالیان که باشجاعت تمام سالها فعالیت سیاسی کرده است و هنوز در زندان به سر می برد.

در این میان قطعآ تلاش اعضای کُرد مجموعه فعالان حقوق بشر در جهت مستند سازی موارد نقض حقوق بشر در مناطق کردنشين و تنوير افکار عمومی و نهادهای بين‌المللی مدافع حقوق بشر از وضعيت بحرانی حقوق بشر در اين مناطق انکار نشدنی و قابل ستایش است. این مجموعه از شیوه‌های بررسی های کارشناسی برای هزينه‌مند کردن نقض حقوق بشر برای ناقضان آن بهره جسته وبا انتشار فصلنامه خبری نقض حقوق بشر در کردستان را ثبت می کند.1

سازمانهای جهانی

تنها در چند سال اخیر به کمک فعالیت اعضای ایرانی و کُرد خود به نشر و تبع جامع وتاحدی کامل در مورد اقلیت ها بالاخص کُردها پرداخته‌اند. سازمان عفو بین الملل درکتابچه‌ای 60 صفحه‌ای به بررسی نقض و آزار حقوق بشر کُردها در ایران پرداخته2 فدراسیون بین المللی جامعه‌های حقوق بشر و جامعه دفاع از حقوق بشر در ایران به سرپرستی دکتر عبدالکریم لاهیجی سه ماه قبل (اکتبر 2010) گزارشی را در باره تبعیض ضد جوامع قومی و اقلیت‌های مذهبی در ایران منتشر کرده‌اند. این گزارش با عنوان «رُویه پنهان ایران»3 به جنبه ناشناخته‌ای از ایران می پردازد و تبعیض شدید علیه جوامع قومی و اقلیت‌های مذهبی در تمام زمینه‌ها را مطرح و توصیه‌هایی برای رفع بحران تبعیضات ارائه داده است. پارلمان کانادا به سخنان نماینده کُردها گوش فراداده و پارلمان اروپا دست به اقدامات مشابهی زده است.

نیروهای باالقوه ،برخورد نسل جوان در دیاسپورا:

به نظر می رسد که شکاف عمیقی میان نسل آموزش یافته در باورهای مذهبی با آموزه‌های غیر دموکراتیک و در محیطی که مفروضات تحمیلی دهه‌های گذشته را باور داشته یا به شک و تردید نسبت به آن را واپس زده و نسل جدیدی که از آموزه‌های حقوق بشری بهره می جوید، از تکرار ژنوساید و برتری انسان بر انسان در هراس است. نسلی که از شنیدن کشتار بی رویه ملتی که خواهان تغییر در شیوه زندگی خویش و بمباران روستاها و شهرهایش است. این نسل و اعضای آن بالاخص پس از کودتای انتخاباتی علاقه زیادی به شنیدن حقایق، و انرژی زیادی برای انتقال آن دارند. آنان به راحتی مفروضات گذشته آنهم توسط اعضای سیستمی که به آن رآی نداده‌اند را نمی پذیرند. در ذهن آنان محکوم شدن به مرگ بر ضد قوانین بین المللی است و با توجه به گرایش و تمایل زیادی که به شناخت مسائل ایران از خود نشان می دهند تمام آنچه پدران و مادران آنان در برابرش سکوت کرده بودند را یکی پس از دیگری مورد وارسی و بازبینی قرار میدهند. آنان با دیدگاه دیگری -نه به شیوه پدرانشان که در دوره انقلاب و دهه‌های گذشته برخورد می کردند- می نگرند و آمادگی قبول و شناخت حقایق رادارند. یکی ازجوانان شرکت کننده در کنفرانسی که مبحث اقلیت های قومی در ایران را بررسی می کرد و به درگیری زیادی میان شرکت کنندگان انجامید به پا خاست و با لهجه‌ای فارسی –انگلیسی گفت : مارتین لوتر کینگ می‌گوید: مردم تحت ستم نمی‌توانند برای همیشه تحت ستم بمانند. نیاز به آزادی به ناچار بروز می‌کند و ابراز خواهد شد. این مسئله برای دقایقی موجب سکوت شد.نمونه‌هایی از این قبیل بسیار اتفاق می افتد.در "برنامه سالگرد کودتای انتخاباتی "که 12 ژوئن 2010 در لوس آنجلسمقابل ساختمان فدرال بیلدینگ برگزار شد4 بنا بود هر شهری یک یا دوتن از زندانیان رابرگزیند وعکس زندانی مربوطه را به صورت پوسترروی کامیون های بزرگ نصب و در شهر بچرخانند، تنها دوستان جوان شرکت کننده در برنامه مایل به انتخاب و برگزیدن عکس یکی از اعضای کُرد زندانی کمپین یک میلیون امضا (کاوه کرمانشاهی)بودند .اما سایرین حتی با عکس روناک صفارزاده که قدیمی ترین عضو زندانی کمپین یک میلیون امضا با بالاترین حکم زندان است موافق نبودند..

دلایل و موجبات

1-سیاست و روش های ج .ا.ا و روش جدید دستگاه امنیتی علیه کُردها ،واژه تروریست:

یکی از سیاستهایی که جمهوری اسلامی برای مخدوش کردن اذهان عمومی و کم بها کردن فعالیت فعالان کَرد در پیش گرفته جایگزین کردن واژه " ضد انقلابی" و" مفسد فی الارض" به واژه "تروریست" است. برای سالها از زمان انقلاب و آغاز جنبش های عدالت خواهانه کَردها واژه ضد انقلاب و گروهک و... به کسانی که به "ندای امام لبیک" نمی گفتند اطلاق می شد. در آن دهه انقلابی و ضد انقلاب بودن دو واژه پر معنا با ویژگی‌های مثبت و منفی بود و نگاه به افراد، اعدام آنان و مجازات‌های بزرگ... یک نگاه سیاسی ونه حقوق بشری بود. اما بالا رفتن آگاهی حقوق بشری و آموزشهای آن در دهه اخیر، رشد و توسعه سیاسی در میان گروهها، خلق، تولید و تکثر سازمانهای حقوق بشری با آموزه‌های برگرفته از منشور جهانی حقوق بشر، دخالت بیشتر سازمان عفو بین‌الملل و چشمهای دیگر در سراسر جهان و بالاخص فعالیت ایرانیان سیاسی در احزاب و سازمانهایی با خاستگاههای بشر دوستانه، نگاه و ادبیات خارج از کشور ورق این نگاه را در حد 90 درجه برگردانده است. اما نگاه تمام گروهها به جز گروه‌های تروریستی که فلسفه‌ای برای ترور دارند نگاهی منفی است و همچنین این گونه الفاظ و اسامی و تبلیغ و ترویج آن در نوع و شیوه نگاه و برخورد سازمانها ی سیاسی –نه حقوق بشری- و دولتها به علت خصلت سیاسی یکپارچه شان تآثیر مستقیم و لاینفک می گذارد. در بسیاری موارد این فعالان وکنشگران از حمایت بی دریغ و با دریغ بسیاری ازافراد، سازمانها و دولتها محروم می شوند. به همین دلیل سیاست گذاران و تئورسین های نظام درکشف و خلق آخرین اثر خود به همراهی سایر کشورهای ضد کَرد مانند ترکیه بسیار موفق و موَید بوده است. با این روش ج ا ا توانسته است به جلب رضایت برخی ازمخالفان خود بپردازد.

اما پر واضح است که جمهوری اسلامی روش ترور افراد و شخصیت ها، سازمانها و گروهها، را طبق قانون اسلامی نیز حق طبیعی و ذاتی خود می داند و برای آن نیز از واژه‌های تعابیر تعریف نشده " تبلیغ علیه نظام و تشویش اذهان عمومی، فعالیت علیه امنیت ملی ، مفسد الا فی الارض ، محارب خدا ، ضدیت با نظام و...."استفاده می کند و منطقه‌ای مانند کردستان را به مثابه یک پادگان نظامی نگاه می کند به طوری که هر گونه رفت و آمد و ارتباط گرفتن افراد زیر نظر نیروهای نظامی کنترل می شود.

2-ترس دوستان از همدیگر:

تجربه اتهامات وارده به تحرکات سیاسی و اجتماعی شهروندان کُرد توسط دستگاههای امنیتی و به تبع آن به علت عدم استقلال دستگاه قضایی تحت عنوان تجزیه طلبی و همکاری با احزاب ضد انقلابی و منحله ترس و وهمی در افراد و اعضای احزاب اپوزسیون و اشخاص مستقل و حتی حقوق بشری ایجاد کرده است که بسیاری از آنان که در داخل ایران هستند یا خارج نشینانی که سالانه به ایران برمی گردند تلاش می‌کنند به‌هیچوجه ازیک زاویه قضاوت کالایی و ممتنع نسبت به کردها تجاوز نکنند مانند واژه کُردها مردمان خونگرم و نژاد چنین و چنانی هستند و... و آنان که خارج از مرزهای ایران هستند به جز در مواردی که آنها نیز همیشه مورد حمله دوستان و همقطاران خود قرار می‌گیرند به دفاع یا بیان واقعیات یا پخش و نشر حقایق نپردازند. آنان در بسیاری از موارد از ترس خطربرچسب‌های دوستان خود سکوت می کنند.

پان ایرانیست ها و مسلمانان طرفدار امت واحد بالاطبع راه حلی برای مسئله اکراد نمی بینند به جز حفظ تمام مرزها از دست کُردهای تجزیه طلب به هر قیمتی! و فعالییت اکراد را معطوف به علایق تجزیه طلبانه می بینند. در حالی که در برنامه و اساسنامه هیچکدام از احزاب سیاسی کُرد هم مسئله استقلال ،تجزیه و جدایی حد و مرزها نیامده است. (رجوع کنید به برنامه و اساسنامه حزب دموکرات کَردستان ایران،حزب کومه له ،حزب حیات کردستان و....) . و اما مسئله فعالان حقوق بشر که منشی سیاسی نداشته و دنبال آلترناتیوهای قدرت و هژمونی سیاسی نیستدن امری جداگانه است و به همین دلیل ج.ا.ا به سادگی تمام افراد زندانی و فعالانی که دوسیهء آنان در دادگاهها باز است را به سازمانها و احزاب کَردی متصل می کند تا از هر دو طرف انتفاع ببرد. با نابودی آنان و با جلب حمایت مخالفان خود و تحریک آنان بر ضد هم. در موارد زیادی این مسئله را بخصوص در آمریکا به علت وجود وطن پرستان افراطی مقیم آمریکا تجربه می کنیم.

3-واهمه برخی از کُردها:

آشکار است که بسیاری از خانواده های کُرد نیز از مداخله فرزندانشان در مسائل سیاسی واهمه دارند و به علت جابه جایی های اجباری یا خود خواسته- که من آن را هم به طبع وضع بد حاکم در کَردستان اجباری می بینم – دور شدن از فرهنگ و زبان به علت آسمیلاسیون و ترس از به انزوا کشیده شدن حتی به جای سکوت در برابر مسائل کُردستان بر ضد سازمانها و افراد فعال کُرد سخن می گویند.

4-ترس ، وهم ،احترام و پرستش قدرت:

این مسئله بسیار پیچیده و در عین حال جالب است که چگونه قدرت و ترس با خود احترام به منبع قدرت ایجاد می کند. بسیاری هم بر اساس مثلها و واژه های غلط عامیانه از جمله خلایق هر چه لایق مسئله و اضطرابات منبعث از آن را از خود دور می کنند. و امکان هیچ تحلیل عمقی به خود و دیگران نمی دهند. این مسئله را به وضوح در کشورهای دیگر می توان مشاهده کرد. بسیاری از مردم عادی به دیکتاتورها برای غاضب بودنشان به آنان احترام می گذارند. مواردی مانند صدام حسین ،رادلف هیتلر،روح الله خمینی و.. نمونه های واضح آن هستند. واضح است در گزینش میان ملتی که زیر ستم است و در مرکز قدرت نیست ترس و وهمی هم ایجاد نمی کند.

5-خودسانسوری وسانسور:

خودسانسوری وسانسور را عامل دیگر عدم پرداخت کنشگران کُرد و غیر کُرد به توجه به وضعیت فعالان و زندانیان کورد می دانم سانسوری همه جانبه در باب مسایل کورد وجود دارد. که به وضوح در جمعهای مشترک،همدلی و مراسم ختم اعدامها، مراسم سالگردها، کنفرانسهای ادواری،میتیگها ،تظاهرات و... وجود دارد که بعضآ منجر به سکوت در رابطه با کُردها گشته است. و همینطور به هنگام نوشتن اشعار یا اطلاعیه های مطبوعاتی ضد اعدام که حتی در مورد کُردها بوده است . اینها در میان فعالان و کنشگران لوس آنجلس به وضوح دیده می شود.

6-توقعات فزاینده مردم غیر کُرد از کردها

سیاسی بودن مناطق کَردنشین از کُردستان گرفته تا مهاباد و کرمانشاه و... و انباشت مطالبات سیاسی و درخواست آنچه که اکنون فعالان حقوق بشر به حقوق بشری بودن آن تا حدی پی برده اند ، تلاشهای مدنی در بیش از سه دهه و درگیری های مداوم و قربانی دادن ها و خسارات جانی و مالی مردم کُرد وشجاعت و سلحشوری و مقاومت مردم کَرد چه در زمانی که مسلحانه مبارزه می کردند و چه اکنون که به شکلی مدنی و مسالمت آمیز با تحصن و اعتصاب و راهپیماییهای به دور از خشونت فعالیت می کنند این توهم و توقع نادرست را پدید آورده است که کَردها بایست در صفوف مقدم باشند و هر چه کشته بدهند زیاد حائز اهمیت نیست. اما الزامآ در مقابل آن برای این خسارات بهایی به کَردها پرداخت نمی کنند. سر و صدای زیادی برای سه ماه و سه سال دستگیری فعالان غیر کَرد ایجاد می شود ، عکسهای تمام دستگیر شدگان به تظاهراتها آورده می شود اما عکسل العمل ضعیفی در مقابل مسئله زندانهای طویل المدت نشان داد ه می شود. در سالگرد روز دانشجو و چندین برنامه دیگر پاسخ کمیته برگر کنند به پرسش یکی از فعالان در برابر غیبت عکس گلپری پور و حبیب لطیفی این بود که کَردها خودشان بیاورند...و برای حمایت از زندانیان متحصن و انعکاس اخبار اعتصاب عمومی در برخی از شهرهای کردستان سکوت بوده است.

7-ناآگاهی نسبت به حقوق اقلیت :

هنوز ناآگاهی نسبت به مسئله حقوق ملی و بومی قومی،اعضای یک جامعه با صدای ضعیفتر به علت تعداد کم و عدم کثرت در جامعه ،عدم آشنایی با موازین تآیید شده بین دول و مقررات تصویب شده حقوق بشر بسیار بالااست وبرخی ها بعضآ به جای کار در این زمینه به شدت به ایجاد موانع پرداخته و از خصلت صلاحدید روانشناختی مکانیسم دفاعی علیه آنچه آرامش ذهنی و و ضعیت موجود آنان رابرهم می زند می پردازند.

8-مخالفت با مذهب تسنن:

درکردستان و بیشتر مناطق کردنشین مسئله مذهب در درجه دوم اهمیت و پس از مسئله ملی و مطالبات قومی بوده است. با این وصف و با وجود کثرت مذاهب و ادیان دیگر در کردستان بیشتر مردم خود را وابسته به مذهب تسنن می دانند که در طول تاریخ موجبات برخوردهای زیادی از جمله تبعیضات علیه آنان را مضاعف نموده است. چنانکه بررسی های جامعه شناختی و روانشناسی نشان می دهد مذهب بالاخص مذهب تشیع به علت پسیو نبودن تآثیرات بسیاری روی افراد و اعضای یک گروه می گذارد. مسائلی مانند شهادت طلبی علی گونه و مورد تظلم واقع شدن به مثابه برادران ابن مسلم وسبز شدن بیما رگونه به نوعی در مقابل مذاهب دیگر خود رانشان می دهد.اینها برگرفته از بزرگ شدن و زندگی با مراسم های طولانی ائمه اطهار و یادبودهای همراه با لذت در مراسم عاشورا و تاسوعا، مرده پرستی و دیدن عادات ضد مذاهب دیگر مانند مراسمهای قدیمی ترهمچون "عُمر کُشا ن" علیه اهالی این مذهب ،اصطلاحات "عُمری" و مسئله نجس بودن سایر مذاهب کمک زیادی به تخریب روابط و یاری رساندن به کُردها شده است.مذهب در بسیاری از جوامع به صورت بخشی از فرهنگ در آمده و بیشتر مردم وحتی مدعیان لامذهب از آموزه های مذهبی به نوعی در زندگی شخصی خود استفاده می کنند .

9-مخالفت بامسئله ملی در کوردستان: آموزش غلط سازمانها و احزاب سیاسی

. بسیاری از گروهها و سازمانهای سیاسی چپ که رهبران آنان خواهان پیدا کردن پایگاه و جایگاهی در حاکمیت جدید ایران بودند و نه تنها به تقسیم ثروت بل به تقسیم قدرت نیز معتقد بودند بر اعدامها صحه گذاشته و به تآیید آن شیوه از خشونت پرداخته و به آن دامن زدند.

اپوزیسیون چپ ها با دیدگاههای ایده ئولوژیک متمایل به طبقه در یک مقطع زمانی در مقابل مسئله کَردستان با شعار پاسداران را به سلاح سنگین مسلح کنید در مقابل مسائل ملی و حرکتهای آزادیخواهانه ایستادند و بررسی شیوه برخورد انان به علت اینکه از یک هویت سیاسی نه الزامآ حقوق بشری برخوردارند در این کوتاه نمی گنجد اما تآثیرات زیادی روی کنشگرانشان و شیوه تفکر آنان که امروزه بسیاری از اعضا ی این سازمانها در گروههای جدید حمایت از زندانیان سیاسی کار می کنند به جای گذاشته اند. اکنون با تغییراتی در دیدگاههای خود با مسائل قوم ها در ایران برخورد می کنند اما این مسئله کمک زیادی به همکاری آنان به دفاع از حقوق فعالان کَرد نکرده است. در برخی موارد آموزش فرهنگ خودی و غیر خودی هم به اضافه کردن هیزم اتش ایده ئولوژی های آپارتایدی یاری رسانده است


10-نبودن درد مشترک،پروسه کشف درد مشترک:

در" فلسفهَ زبان" بیان درد به تنهایی برای قبولاندن آن کافی نیست. واکنشی حقیقی در بشر وجود دارد که آن را انکار می کند. درک درد مشترک زمانی حصول می شود که آن را در برابر خود حس کنیم. این اتفاق با درجات ضعیفتر و برای مدت کوتاهی در دوره کودتا ی انتخاباتی پیش آمد.قبل از کودتای انتخاباتی و بعد ازآن :تا قبل از انتخابات بسیاری از کنشگران اصلاح طلب نمی توانستند باور کنند که ممکن است اتفاقاتی که در کُردستان افتاده است برای آنان نیز بیفتد. اما جریان کشتار و حمله های خشونت آمیز به تظاهرات و اعتراضات مدنیِ به دور از خشونت و مسالمت آمیز تهران و برخی از شهرهای بزرگ دیگر در ایران حس همدردی با مردمی که بیش از سه دهه بود با این قضایا روبرو بودند را پدید آورد.اگر تا آن زمان فکر می کردند که این فقط برای "ضد انقلاب و تجزیه طلب"!! رخ می دهد .مردم عادی خواهان تغییر و کنشگران و فعالان که صدایی در برابر سرکوبهای متعدد در مقطع زمان انقلاب ،دهه 60،سرکوب و کشته شدن بیش از 25نفر در سنندج در راهپیمایی مسالمت آمیز سال 79 ، سرکوبها ودستگیری های هر ساله در مراسمهای آرام و جمع شدن های به دور از هر گونه خشونت در سالگردهای تولد دکتر قاسملو، سرکوب خشونت آمیز مراسم جشن برگزار شده در کُردستان برای انتخاب جلال طالبانی ،انتشار عکسهای "شوانه قادری" در مهاباد که منجر به اعتراضات خیابانی و بازداشت افراد فعال ،ناآرامی در سنندج ، اعتصاب و تظاهرات در سقزو کشته شدن چند نفر و...از آنان در نیامد، اکنون نوعی همبستگی روحی احساس کردند ودچار نوعی شک و تردید شدند. یک خود آگاهی عمومی ایجاد شد و به باز شدن گلوی افرادی که سکوت اختیار کرده بودند منجر شد. مقالات چندی برگرفته از اظهارات برشت به ادبیات اضافه شد و بالاخص ژورنالیست ها در این امر دخیل بودند.


11-غیبت میدیا و عدم پوشش خبری سرکوبها:

کردستان سالهاست که از وجود و امکان حضور خبرنگاران محروم است . در تمام این سالها شاید اگر وجود عکسهایی که به برنده شدن عکاس ایرانی و دریافت جایزه پولیتزرمنجر شد، نبود بسیاری از جهانیان از گوشه ای از وقایع کُردستان هم خبر نداشتند. و مانند بسیاری مسائل و جنایات دیگری که در طی سه دهه اخیر درکُردستان گذشت و می گذرد مسکوت می ماند.آنچه که در کنار عدم تمایل فعالین سیاسی مرکزنشین فضای مناسب مانورهای بی رویه به ج.ا.ا در کُردستان داد.

12-و...

بسیاری سیاستها و دیدگاهها را می توان معطوف به اندیشه پسندیده یا ناپسند مردم دانست،آن را پذیرفت یا از کنارش گذشت . آنچه گذشتن از آن برایم درد آور است سکوت مردم خوش نیت بلاخص سکوت نگران کننده شخصیت های به نام و موثر است.به قول مارتین لوتر کینگ "هر چه می‌گذرد بیشتر به این باور می‌رسم که مردم بد نیت از زمان به شکل مؤثرتری سود جسته‌اند تا مردم خوش نیت. نسل ما نه تنها باید به خاطر کلمات و حرکات مردم بد نیت توبه کند، بلکه به خاطر سکوت مدهش مردم خوش نیت نیز."


---------------- source: http://kurdishperspective.com/readuser.php?id=3428-----------------------------------------------------------------------

http://www.rave-online.org/Farsi/faslname-kurd2.pdf1-

2-

http://www.amnesty.org/en/library/asset/MDE13/088/2008/en/d140767b-5e45-11dd-a592-c739f9b70de8/mde130882008eng.pdf

-3http://www.fidh.org/IMG/pdf/FIDH_LDDHI.pdf

4http://12june.org

.

جمعه، بهمن ۱۵، ۱۳۸۹

نامزدی جایزه صلح نوبل محمد صدیق کبود وند



محمد صدیق کبود وند بنیانگذار سازمان دیده بان حقوق بشر کردستان در ایران که با هدف دفاع از حقوق و آزادی های اساسی مندرج در اعلامیه جهانی حقوق بشر و کنوانسیون های الحاقی آموزش ،تشویق و بسیج مردم کرد به رعایت اصول حقوق بشر و توسعه روابط دوستانه بین مردم ایران بر اساس اصل برابری در مقابل قانون ایجاد شد ،به نامزدی جایزه صلح نوبل برگزیده شده است. کبود وند سالهاست در زندان بسر میبرد و حکم ۱۱ سال زنده دارد.
چند مصاحبه زمان دستگیری و حکم زندان برای صدیق :

کبود وند يعني همه فعالان حقوق بشر
چهره هاي جامعه مدني در مصاحبه با روزآنلاين
‎‎نسرين ستوده: شوکه شده ام‎‎

نسرين ستوده، يکي از وکلاي محمد صديق کبودوند درباره اتهامات وي و صدور اين حکم مي گويد:"واقعا حکم تکان ‏دهنده و شوک آور بود. اتهام آقاي کبودوند در مراحل رسيدگي، تاسيس سازمان دفاع از حقوق بشر کردستان بوده که ‏فعاليتي کاملا مسالمت آميز و حقوق بشري بوده است. واقعا صدور اين حکم من را شوکه کرده است. پيامي که چنين ‏احکام سنگيني مي رسانند اين است که از راديکاليزه شدن جنبش هاي اجتماعي استقبال مي شود؛صدور چنين احکامي ‏خلاف مفاد اعلاميه جهاني حقوق بشر و ميثاق حقوق مدني و سياسي و نيز برخلاف اصول آزادي بيان است. من انگيزه ‏صدور چنين حکمي را نمي دانم اما مي دانم که نتيجه عملي اين احکام اين است که حرکتهاي اجتماعي را راديکاليزه مي ‏کند و اين چيزي است که فعالان حقوق بشر از آن پرهيز دارند. اميدوارم در مرحله تجديدنظر، دادگاه با رعايت ضوابط ‏قانوني، حکم مذکور را نقض و براي آقاي کبودوند حکم برائت صادر کند".
سامان رسول پور


محمد صديق کبودوند روزنامه نگار و رييس سازمان دفاع از حقوق بشر کردستان که از يک سال پيش در بازداشت ‏بسر مي برد، روز گذشته به اتهام تاسيس و اداره اين نهاد حقوق بشري از سوي شعبه 15 داگاه انقلاب تهران به 11 ‏سال زندان محکوم شد. صدور حکمي چنين سنگين که در سالهاي گذشته براي فعالان حقوق بشر کم سابقه بوده، ‏اعتراض و نگراني هاي زيادي را بين فعالان مدني ايران دامن زده است. اين فعالان در گفت و گو با روزاين حکم را‎ ‎‏"تکان دهنده و شوک آور" خوانده اند. ‏


نسرين ستوده، يکي از وکلاي محمد صديق کبودوند، محمد علي دادخواه عضو کانون مدافعان حقوق بشر، پروين ‏اردلان، فعال حقوق زنان، عبدالله مومني، سخنگوي سازمان دانش آموختگان ايران اسلامي، مهندس حسين شاه اويسي ‏عضو شوراي مرکزي حزب ملت ايران، اجلال قوامي، روزنامه نگار و فعال حقوق بشر و کاوه کرمانشاهي عضو ‏هيئت اجرايي سازمان دفاع از حقوق بشر کردستان در گفتگو با روز، با تاکيد بر "غيرعادي" و "غير منتظره" بودن ‏اين حکم، خواستار آزادي کبودوند شده اند. ‏
‏ ‏

‏ ‏
‎‎محمد علي دادخواه: تشکيل نهاد مدني جُرم نيست‎‎

محمد علي دادخواه، وکيل دادگستري و عضو کانون مدافعان حقوق بشر تاکيد دارد که تشکيل گروه و اجتماع افراد در ‏آن جرم نيست. دادخواه مي افزايد: "اصولاً در هنگام بررسي پرونده ايشان بايد به چند نكته توجه داشته باشيم. نخست ‏آنكه برابر با اصول قانون اساسي هر كس مي‌تواند در راستاي امر به معروف و نهي از منكر عمل نمايد. ضمناً برابر با ‏قانون اساسي اجتماع اشخاص در قالب گروه جرم نيست مگر آنكه داراي مشي مسلحانه باشند يا در راستاي حمله و ‏خدشه وارد نمودن بر كيان اسلام اقدام كنند. از سوي ديگر اين حقوق در ماده 6 اعلاميه جهاني حقوق بشر و ماده 14 ‏ميثاق بين‌المللي حقوق مدني و سياسي و نيز ماده 5 منشور آفريقايي حقوق بشر ذكر گرديده لذا چه از منظر قواعد حقوق ‏بشر و يا حتي حقوق داخلي صرف تشكيل حزب يا سازماني كه اهداف آن ضد امنيت و استقلال نباشد نمي‌تواند عامل ‏تعقيب از سوي‌ دادستان يا ديگر مقامات قضايي گردد. زيرا آزادي بيان، انديشه و گفتار در زمره نخستين مواردي‌ست ‏كه قانون براي هر انساني معتبر دانسته؛ مضاف بر اينكه هر كس حق دارد كه شخصيت او در همه جا به عنوان يك ‏انسان در مقابل قانون به رسميت شناخته شود. بنا بر اين مراتب انتظار ما آن است كه دستگاه قضايي نسبت به آزادي ‏بلاشرط محمدصديق كبودوند رئيس سازمان حقوق بشر كردستان اقدام نمايد."‏
‏ ‏

‎‎پروين اردلان: مقاومت کبودوند ستودني است‏‎‎

پروين اردلان، فعال حقوق زنان و برنده جايزه اولاف پالمه هم در گفتگو با روز، اين حکم را ناعادلانه مي داند و مي ‏گويد:"اعلام حكم 11 سال زندان براي آقاي كبودوند، جدا ا‍ز آنكه براي يك روزنامه نگار و فعال حقوق بشري در ايران ‏بسيار سنگين و ناعادلانه است خبر از تنگ شدن بيشتر عرصه فعاليت براي فعالان حقوق بشري و روزنامه نگاران در ‏روزهاي آتي نيز مي دهد. اگر تا ديروز به اتها م زني عليه روزنامه نگاران و فعالان جامعه مدني و حقوق بشري و ‏زنداني كردن آنها اعتراض داشتيم انگار اكنون بايد براي كاهش حكم هاي عجيب و غريب براي اين فعالان اقدام كنيم. ‏طي همين چند روزه با صدور احكامي اين چنين براي هانا عبدي فعال حقوق زنان ( 5 سال تعزير در تبعيد )، سعيد ‏متين پور از فعالان حقوق اقليت هاي قومي ( 8 سال تعزير)، امير يعقوب علي فعال كمپين يك ميليون امضا (يك سال ‏تعزيري) رو به رو بوده ايم. بنابراين صدور اين حكم ها اتفاقي نيست و به همين دليل هم مي گويم هدفمند و برنامه ‏ريزي شده است و بايد نسبت به آنها اعتراض كرد. امروز نوبت آقاي كبودوند است و فردا ديگري. هرچند مقاومت ‏آقاي كبودوند و خانواده ايشان ارزشمند و ستودني است و هزنيه گزافي را هم بر آنها تحميل كرده است اما بايد در برابر ‏اين فشارها مقاومت هاي جمعي را افزود. ‏
‏ ‏

‎‎اجلال قوامي: کبودوند تهديد نيست، فرصت است‎‎

اجلال قوامي، روزنامه نگار و فعال حقوق بشر که از دوستان محمد صديق کبودوند است، در گفتگو با "روز" از ‏فعاليتها و کارنامه وي سخن مي گويد و معتقد است صدور اين حکم، به معناي تحمل نشدن فعاليتهاي مسالمت آميز است. ‏اجلال قوامي مي افزايد: "اولين ميدان عمومي کبودوند، هفته نامه پيام مردم بود که به همت خودش و با همکاري برخي ‏از دوستان منتشر شد. محور اين نشريه، جامعه مدني و حقوق بشر بود که پس از 12 شماره به يکي از پرمخاطب ترين ‏نشريه ها در مناطق کردنشين تبديل شد. اگر از اين منظر به نوشته هاي وي طي سالهاي 83، 82 و 84 نگاه کنيم، شايد ‏تصويري متفاوت نزد ديدگانمان جلوه گر شود؛صراحت و شفافيت نوشته هاي کبودوند را عده اي نمي پسنديدند، ولي ‏کدام فرد است که مستقل از ويژگيهاي فردي خود بتواند رفتار کند. وي بيش از آنکه اهل سياست باشد، دربند حقيقت ‏بود. برخي علاقمندند چنين رفتاري را تندروانه خطاب کنند ولي به نظر من کبودوند بيش از آنکه دربند تندروي يا ‏کندروي باشد، درمقام دفاع از حقيقت بود. آيا رفتاري را که داغ تندروي بر پيشاني اش زده شده است، به صرف چنين ‏امري مي توان محکوم کرد؟ فرض کنيم آنچه که او نوشته يا گفته است، تندروي باشد، در اينصورت اين تقاضاي مردم ‏را که ناشي از يک نياز است، چه کالايي پاسخ خواهد داد؟ بنابر اين از اين جهت کبودوند، نبايديک تهديد تلقي شود بلکه ‏بايد محمد صديق کبودوند را يک "فرصت" ارزيابي کرد. مارکس در ايدئولوژي آلمان مي نويسد:جامعه مدني کانون ‏راستين و تئاتر تمامي تاريخ است. تفکيک حوزه خصوصي از حوزه عمومي، آزادي، سلطه بازار، تقدس حقوق و... ‏نشانه هاي جامعه مدني اند. از نظر توکويل، مهمترين وسيله کنترل دولت، وجود انجمن هاي اجتماعي است. گرامشي ‏نيز مي گويد:انقلاب اکتبر 1917 شوروي بدين علت رخ داد که بين دولت تزاري و مردم روسيه، جامعه مدني وجود ‏نداشت. اما در اروپا جامعه مدني، سپر بلاي دولت است؛آن دولتها با سرکوب و محو جامعه مدني خود را شکننده و ‏آسيب پذير ساخته اند. فضايي وجود نداشت که در آن به شيوه هاي ظريف بتوان توليد رضايت کرد. بنابر اين سير ‏مطالبات تحول خواهي مردم، بجاي آنکه در حوزه ي جامعه مدني بريزد، بر سر آن رژيم ها ريخت و نتيجه آن شد که ‏تاريخ گواه داد. بنابر اين کساني که دل خوش داشته اند به تحديد جامعه مدني، بايد بدانند اين کار اگر شدني هم باشد، ‏پرهزينه و بي فايده است و حاصل ناچيزي به بار خواهد آورد. من به عنوان يکي از همکاران کبودوند در کار ‏مطبوعات و مجموعه فعاليتهاي حقوق بشري، معتقدم صدور چنين حکمي در حقيقت مهر تاييدي بر تحمل ننمودن ‏گفتمان مدني و مسالمت آميز است و به نوعي به رشد راديکاليسم در منطقه مدد مي رساند. اميد است که دستگاه قضايي ‏با سعه صدر بيشتري نسبت به تجديد نظر در حکم صادره براي آقاي کبودوند مساعدت نمايد". ‏


‎‎عبدالله مومني: دفاع از حقوق بشر نهي از منکر نيست؟!‏‎ ‎

عبدالله مومني، سخنگوي سازمان دانش آموختگان ايران اسلامي(ادوار تحکيم وحدت)در گفتگو با "روز" معتقد است ‏کبودوند حتي بر طبق قوانين فعلي هم بيگناه است. مومني با اشاره به اينکه فعاليتهاي حقوق بشري محمد صديق ‏کبودوند، امر به معروف و نهي از منکر است، مي گويد: "آنچه از نظر حقوقي قابل توجه است همان نکته اساسي است ‏که وکيل آقاي کبودوند هم تاکيد کرده اند و آن بيگناهي ايشان حتي با توجه به قوانين فعلي است که انتقادات زيادي به ‏آنها وارد است. از نظر قانون اساسي جمهوري اسلامي تشکيل نهادهاي مدني علي اصول منعي ندارد، نهاد حقوق ‏بشري هم يک نهاد مردمي و مدني است. شايد از نظر قانون تشکيل احزاب نياز به مجوز داشته باشد که ان هم از نظر ‏ما در تناقض با اصول حقوق بشري است از اين منظر نهادهاي مردمي که نيازي هم به بودجه دولتي ندارند و به طور ‏شفاف عمل مي کنند نيازي به اخذ مجوز ندارند، چنانکه شما مي بينيد اين همه هيات مذهبي در سراسر کشور وجود ‏دارد و فعاليت مي کند مگر اينها مجوز دارند؟ اصل هم بر اين مبنا گذاشته شده که براي فعاليت آنها نيازي به مجوز ‏نيست. اين مساله از نظر موازين جهاني حقوق بشر و ميثاق نامه هاي بين المللي هم که جمهوري اسلامي بدان ها ملحق ‏و متعهد شده است مورد تاکيد و تاييد است. اما متاسفانه مساله اينجاست که رويکرد حاکميت در تشخيص راه صواب و ‏خطا و دوست و دشمن دچار اشکال و ايراد جدي است و ايراد کار دراين است که حاکميت ترويج حقوق بشر و ‏شهروندي و افشاي موارد نقض آن را بر هم زدن امنيت مي داند. در صورتي که در کشورهاي توسعه يافته متوليان و ‏نخبگان ودولتمردانشان به اين واقعيت پي برده اند که امنيت ملي از رهگذر امنيت فردي تامين مي شود و در اين ميان ‏نهادهاي حقوق بشري نقش عمده اي مي توانند ايفا کنند. ما شاهديم که رفتار کنشگران حقوق بشري و نهادهاي مدافع ‏حقوق بشر و شهروندي را در زمره تهديدات امنيتي تلقي مي کنند. در حاليکه دقيقا برخلاف نظر حاکميت، نهادهاي ‏حقوق بشري تضمين کننده امنيت ملي و حقوق آحاد جامعه هستند. از سوي ديگر در قانون اساسي امر به معروف و نهي ‏از منکر در جامعه به عنوان يکي از اصول آمده است، حال سوال اينجاست که اگر افشاي نقض حقوق انساني افراد امر ‏به معروف و نهي از منکر نيست پس در منطق اقايان چه چيزي امر به معروف و نهي از منکر است؟ بعلاوه تمام اين ‏موارد که در مورد تمامي فعالان حقوق بشر صادق است. در مورد آقاي کبودوند و چرايي صدور چنين حکم بي سابقه ‏اي همچنين بايد گفت متاسفانه حاکميت در طي اين سالها ظلم مضاعفي به اقليت هاي قومي وجريانات هويت طلب از ‏جمله کردها کرده و با تحميل محروميت هاي اقتصادي و اجتماعي و نقض حقوق مدني و سياسي بر آنها، آنها را با ‏مشکلات جدي روبرو نموده است. لذا وقتي فردي مانند آقاي کبودوند به افشاي اين موارد نقض حقوق بشر ويا به ‏مطالبه حقوق اقليت ها مي پردازد ـ هرچند رفتار او در چارچوب قوانين هم باشد ـ با او برخورد مي کنند، چون واقعا ‏پاسخي براي اين ظلم هاي مضاعف ندارند. در واقع گناه آقاي کبودوند طرح بيان مسائلي است که در قانون اساسي نيز ‏جزو مصاديق نهي از منکر محسوب ميشود. ‏


‎‎حسين شاه اويسي : انديشه را نمي توان با زور سرکوب کرد‏‎‎

مهندس حسين شاه اويسي، عضو شوراي مرکزي حزب ملت ايران در گفتگو با روز صدور چنين احکامي را لطمه اي ‏به جامعه مي داند و مي گويد: "من فكر مي‌كنم حفظ حقوق مردم عالي‌ترين قانون است. درباره حكم ناعادلانه و سنگين ‏عليه آقاي كبودوند تنها مي‌توانم بگويم درهيچ جامعه‌اي در شرايط عدم رعايت حقوق بشر، مجال تفكر خلاق نيز باقي ‏نخواهد ماند و اين لطمه‌اي‌ست بزرگ به جامعه. متأسفانه در چنين شرايطي ناخودآگاه انسان از زندگي دور مي‌شود و ‏سر بر دامان مرگ مي‌نهد. بايد به هوش باشيم از زماني كه روياي مرگ با اين‌گونه رفتارهاي مغاير با حقوق انساني در ‏ذهن فرزندان ما به الگويي ماندگار تبديل گردد، نخستين ضربه‌ي آن از يك سو به خانواده به عنوان نخستين واحد تشكيل ‏دهنده اجتماع و از ديگر سو به همبستگي ملي است. اين‌گونه رفتارهاي خشن با فرزندان كُرد ايران زمين به دور از ‏رأفت آگاهانه يا ناآگاهانه آبي است كه به آسياب بيگانه ريخته مي‌شود. از تاريخ درس بگيريم كه انديشه را نمي‌توان با ‏زور سركوب كرد. من اميدوارم در مرحله تجديد نظر اين حكم ناعادلانه عليه اين فعال حقوق بشر نقض شده و آقاي ‏كبودوند به آغوش خانواده و عرصه‌ي جامعه بازگردد". ‏
‏ ‏

‎‎کاوه قاسمي کرمانشاهي: جرم کبودوند، جرم همه ي ماست‏‎‎

کاوه قاسمي کرمانشاهي عضو هيئت اجرايي سازمان دفاع از حقوق بشر کردستان هم ضمن ابراز "ناباوري" از ‏صدور اين حکم، مي گويد: "از شنيدن خبر لحظه‌اي خشكم مي‌زند! آقاي كبودوند را با تأكيد تكرار مي‌كنم تا مطمئن شوم ‏خبري كه مي‌دهد درباره اوست. از آن‌جا كه طي اين مدت در جريان اخبار دادگاه وي قرار داشتيم منتظر شنيدن اخباري ‏در اين رابطه هم بودم، شخصاً با اعتقاد به عدم انجام هر گونه فعاليت خلاف قانون از سوي او تبرئه‌ي ايشان را به ‏انتظار نشسته بودم و در بدبينانه‌ترين حالت نيز احتساب اين مدت يك ساله‌ي بازداشت‌شان را به جاي محكوميت به ‏اتهاماتي كه عليه وي مطرح شده بود و هيچ‌گاه از عرصه‌ي فعاليت‌هاي مطبوعاتي و حقوق بشري ايشان هم خارج ‏نگشت از نظر نمي‌داشتم. اما اينكه به يكباره خبر از محكوميت 11 ساله‌ي ايشان بدهند واقعاً براي‌ من غير قابل باور ‏است! حكمي به غايت سنگين كه با نوع فعاليت‌ها و اتهامات محمدصديق كبودوند بسيار ناسازگار است. تشكيل نهادي ‏حقوق بشري با فعاليتي علني و عملكردي مشخص كه بيشتر فعاليتش را روي اطلاع‌ رساني موارد نقض حقوق بشر در ‏مناطق كردنشين كشور متمرکز کرده ـ بدون توجه به اينكه از سوي حاكميت صورت گرفته باشد يا اپوزيسيون و يا حتي ‏از سوي آن پدر و برادري كه شرايط خودسوزي دختر خانواده را پديد مي‌‌آورند ـ نمي‌تواند توجيه مناسبي براي ‏محكوميت 11 ساله‌ي بنيانگذار اين سازمان باشد، كه اگر چنين است پس به نام يك عضو سازمان حقوق بشر كردستان ‏صدور اين حكم را عليه تمامي اعضاي اين سازمان دانسته و اعلام مي‌دارم اتهامي كه محمدصديق كبودوند به خاطر آن ‏محكوم شده اتهام تك تك ما اعضاي سازمان حقوق بشر كردستان نيز هست زيرا كه اهداف مشترك‌مان در ارتقاي ‏وضعيت حقوق بشر در كردستان و ايران انگيزه عضويت و فعاليت‌مان در اين سازمان و در كنار آقاي كبودوند بوده و ‏هست".

روزآنلاين

سه‌شنبه، بهمن ۱۲، ۱۳۸۹

گفتگو با ٍثریا فلاح درباره وضعیت حقوق بشر در کردستان


جمهوری اسلامی به هیچ کُردی اعتماد نمی کند
دوشنبه 11 بهمن 1389 ساعت 20:45

گفتگو با ٍثریا فلاح درباره وضعیت حقوق بشر در کردستان

ثریا فلاح ،پژوهشگرو فعال اجتماعی در زمینه مسائل حقوق بشر در ایران خصوصا حقوق زنان واقلیت های قومی و مذهبی می باشند
وی عضو سازمان عفو بین الملل است و در کپنهاک سمت مشاوره حقوقی دویژن ایران را برعهده داشت. . وی همچنین در دبیرخانه مرکزی انجمن سازمان ملل متحد در آمریکا در کاونتی سان فرناندو فعال است.ثریا دبیرکمیته زنان کرد در امریکای شمالی می باشد. وی ضمن تاكيد بر كار روی مسايل زنان در ايران، به كار در خصوص مسايل زنان در سطح بين المللی نیز پرداخته است .همچنین اولين كنفرانس بين اللملی زنان كرد در سال ۲۰۰۷ در شمال عراق به ریاست وی برگزار شد و در سال ٢٠٠٩ همراه با تعدادی از مدافعان حقوق زنان در امريكا ، اروپا و خاورميانه ، سازمان جهاني زنان برای زندگی رابا هدف ترویج فرهنگ زندگی و تقابل با هر شيوه تضيق حقوق زنان بنا نهاد كه اكنون رياست اين سازمان را به عهده دارد .اوهمچنین جزو بنیانگذاران جامعه دفاع از حقوق بشر ایران در جنوب كاليفرنيا است که با هدف دفاع از زندانیان سیاسی به وجود آمده است ثریا فلاح جزو زندانيان سياسی دهه ٦٠ ايران نیز به شمار می رود

با ایشان در باره وضعیت حقوق بشر در کردستان به گفت و گو نشستیم .





خانم فلاح هم اکنون تعداد زیادی از فعالان حقوق بشر در کردستان در زندان و بازجویی قرار دارند و احکام مختلفی برای انها صادر شده ایا ممکن است درباره این احکام بخصوص افرادی که حکم اعد ام دارند گزارشی بفرمایید؟

گزارش های نقض حقوق بشر فعالان کُرد بیانگر فشارهای همه جانبه و نقض گسترده و وسیع حقوق انسانی آنان به طور سیستماتیک می باشد .این واقعیت تلخ در طول بیش از سه دهه از حیات جمهوری اسلامی در ایران قابل رویت است و امروز به دلیل آگاهی افراد از جوانب مختلف نقض حقوق بشر و گسترش رسانه ها خود را به شکل واضح تری نشان می دهد. که من به مواردی از آن اشاره خواهم کرد .

نقض حقوق بشر کُردها در ایران بالاخص در استان کُردستان ،وضعیت حاد نقض حقوق بشر شهروندان کُرد، فعالان مدنی،سیاسی ،کارگری دانشجویی وزنان ،ادامه روند کشتار سیستماتیک و بی رویه زندانیان سیاسی ،وضعیت سلامتی دانشجویان دربند،بازداشت شهروندان کُرد در شهرهای مختلف ،مرگ های مشکوک زندانیان سیاسی به اشکال نامعلومی که بازپرسان دادسرا ها حاضر به پاسخگویی نیستند، و بی توجهی مسئولان نسبت به اعتراضات، درخواستها و پیشنهادات سازمانهای بین المللی حقوق بشری در رابطه به وضعیت کُردها نگرانی های بسیاری را در فعالان و کنشگران خارج از ایران پدید آورده است. طبق گزارش سازمان عفو بین الملل و همچنین گزارش ویژه فدراسیون بین المللی جامعه های حقوق بشرو گزارش ویژه دیده بان حقوق بشر بشرفشارهای زیادی بر فعالان و کنشگران مدنی وسیاسی کُرد وارد می شود.

خطر بالا رفتن آمارها و ارقام:

با نگاهی سطحی به آمار ارائه شده توسط سازمان حقوق بشر کُردستان 1 خبر گزاری حقوق بشر ایران (رهانا )2و طبق گزارشهای ماهیانه صدای کُردها3 دفتر پیگیری وضعیت زندانیان سیاسی به تبعیض و خشونت ساختاری و سیستماتیک علیه کَردها پی می بریم. خبرناگهانی اعدام حسین خضری زندانی سیاسی کَرد به اتهام «تبلیغ علیه نظام و همکاری با یکی از احزاب مخالف نظام»در حالی که شکنجه شده بود و قبلآ نیزاعلام کرده بود که وی در بازداشتگاه مراکز متعلق به سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در کرمانشاه و ارومیه و همچنین در بازداشتگاه وزارت اطلاعات، برای اقرار و اعتراف تلویزیونی شکنجه شده است بار دیگر نگرانی نسبت به سایر زندانیان دربند کَرد در زندان ارومیه ازجمله حبیب‌الله گلپری‌پور،‌ سامی حسینی، جمال محمدی، رشید آخکندی و حبیب‌الله لطیفی و خانوادهَ آنان را افزایش می دهد. این در حالی است که سازمان عفو بین‌الملل در ماه نوامبر طی بیانیه‌ای، ضمن ابراز نگرانی از اعدام قریب الوقوع حسین خضری شهروند کُرد ایرانی، از همگان خواست تا برای توقف اعدام او وارد فعالیت فوری شوند. و زندانیان سیاسی دیگر از جمله حبيب‌الله گلپری‌پور، حسين ميرزايی، علی‌احمد سليمان و احمد تموئی در ماه گذشته در اعتراض به انتقال ناگهانی وی دست به اعتصاب غذا زدند و خود به سلولهای انفرادی منتقل شدند.

در این میان ما شاهد لیست بلند بالا و عدد سه رقمی زندانیان کورد هستیم که با پرونده‎های ساختگی از سوی دستگاه‎های امنیتی . برگزاری محاکمه‎های مخفی، نامتعارف بودن روند بازجویی و تایید سریع احکام دادگاهها ی بدوی و محاکم تجدید نظر و دیوان عالی رو برو هستند به اسامی ای که بارها تکرار می شوندوگاه اسامی ای که هرگزنشنیده ایم و از آنان خبر نداریم.




شما چه آماری از زندانیان سیاسی کرد در اختیار دارید؟

رهانا در لیست 657 نفره خود که به طور یقین لیست کاملی از دستگیر شدگان و زندانیان سیاسی ایران نیست شماره فعالان کُرد را 162 نفر ثبت کرده است. این رقم به تنهایی معادل ¼ کل زندانیان سیاسی ایران است که طبق آمار رسمی جمهوری اسلامی در زندان به سر می برند. اگر به این رقم اسامی افرادی که تنها توسط افراد خانواده ها و فعالان کُرد که به کار،تحصیل ، زندگی خانوادگی و از همه مهمتر جان خود را برای اطلاع رسانی موارد نقض حقوق بشر در ایران و کوردستان به خطر می اندازند و خبر دستگیری آنان تا مدتها به گوش کسی نمی رسد را در نظر بگیریم به اعداد چهار رقمی بر می خوریم. اگر تصور کنیم که این عدد کمتر از تعداد واقعی زندانیان کُرد است واحکام این افراد (که غا لبآ چند سال است ) را از 6ماه کمترین –تا 15سال و بیشتر محاسبه کنیم به چند قرن زندانی فعالان کُرد بر می خوریم.این در صورتی است که احکام محکومین به اعدام که در شمارش و اضافه کردن عددی آن عاجزم را از لیست خود جدا سازیم.در یک بررسی ساده به موارد سلب متهمین سیاسی ازحقوق اولیه همچون معرفی وکیل مدافع، نگهداری طولانی مدت دربازداشت‎گاه‎های مخفی و غیرقانونی و تحت شدیدترین فشارهای روحی و جسمی، می رسیم.و عدم پاسخگویی به خانواده ها یی که فرزندانشان به طور مشکوکی در زندان مرده اند.

در اغلب شهرهای کُردنشین بالآخص سقز و سنندج بیشتر فعالان مدنی یا مجبور به ترک وطن و فرار از کُردستان یا بعضآ ایران شده اند یا در بازداشت به سر می برند، فعالانی که در امور اجتماعی ،سیاسی ،هنری فعال ودر یادبود از دست رفتگان در کنار خانواده های آنان بوده اند . در بعضی از شهرها تعداد زندانیان سیاسی عدد بزرگتری را نشان می دهد خبر گزاری داخلی سقز (ناوه‌ندی هه‌واڵنێریی سه‌قز) 4

در ماه آذر گزارش خود را با اسامی زندانیان زندان مرکزی سقز منتشر کرد. 37 زندانی که به اتهام فعالیت سیاسی و ارتباط با احزاب سیاسی مخالف جمهوری اسلامی در زندان به سر میبرند. اسامی آنان را می توانید در بخش پاورقی این مصاحبه مشاهد ه کنید5

این رقم تنها درشهری با جمعیت حدود 50/1 جمعیت 11میلیونی کُردها ی تمام ایران می باشد رقم بالایی است. توجه کنید پس از سرکوبهای شدید چند دوره ای کُردستان بسیاری از اکراد تلاش کردند که خود را در مسائل سیاسی مداخله ندهند وبه مسائل فرهنگی ، زیست محیطی ،علمی یا هنری روی آوردنداما تفاوت زیادی در میزان دستگیری و اتهامات محاربه و افساد و مفسد فی الارض نکرد. .به لیست متخصصین و دانشمندان در بند نگاه می کنید به برادران علایی (دکتر کامیار و آرش علایی )بر می خورید. در صفحه مربوط به زندانیان اهل سنت به اسامی عثمان عبدی” و “یاسین قادری” از شهر بانه می رسیم،در فعالان زن روناک صفارزاده با حکم 6سال و 7 ماه ، زینب بایزیدی با محکومیت به 4 سال حبس تعزیری برای فعالیت های خارج از هرنوع خشونت در کمپین یک میلیو ن امضا احکام و اعداد بزرگی است. جالب توجه است که حتی از چند نفر زندانی تبعه خارج حداقل سه نفر آنان کرد هستند. (جمهور اوزگور ،شاکر باقی و خلیل مصطفی رجب )




چه تعدادی در انتظار حکم اعدام هستندو اصولا این احکام شدید چرا صادر میشود؟

احکام رسمی اعدام پس از اعدام فعال سیاسی کُرد حسین خضری هنوز 16نفر دیگر از زندانیان سیاسی کرد در آستانه‌ی اعدام و در انتظار نجات از جوخه اعدام هستند. این در حالی است که اعدام‌های گسترده کردها درماه‌های گذشته و با توجه به فضای ملتهب ایران همچنان جان فعالان کُرد راتهدید میکند.
اسامی این ۱6 فعال سیاسی عبارتند از: ، زینب جلالیان ، حبیب‌الله گلپری‌پور، زانیار مرادی و لقمان مرادی، مصطفی سلیمی، حبیب‌الها لطیفی ، شیرکوه معارفی، رشید آخکندی، انور رستمی، رستم ارکیا، سید جمال محمدی، سید سامی حسینی، حسن طالعی، عزیز محمد زاده، ، عزیز محمدزاده، عبدالله سروریان،.. جمهوری اسلامی به هیچ کُردی نمی تواند اعتماد کند .به طوری که شنیده ام کسی مانند عبدالله سروریان هم‌اکنون در زندان سنندج و دارای سابقه‌ی بیست و پنج سال خدمت در ارتش جمهوری اسلامی ایران است اما پرونده به دیوان عالی کشور ارجاع داده شده است.


. اتهام بعضی از این افراد مانند، حبیب الله گلپری تنها به همراه داشتن چند جلد کتاب بوده‌است.




از زینب جلالیان نام بردید . چه اطلاعاتی از وضعیت ایشان دارید؟

وضعیت زینب جلالیان نیز جای نگرانی بسیاری دارد. او از سال 2007 در زندان های مختلف به سر می برد و از او خبر زیادی در دست نیست اما طبق گزارشات رسیده بر اثر شکنجه‌های فراوان و وارد کردن ضربات سنگین بر سرش هر دو چشمانش روز به روز ضعیف‌تر گشته و به نظر می رسد که هنوز در زندان کرمانشاه است. .دانشجویان بسیاری در کردستان از ادامه تحصیل محرومند. هوشنگ شانوازلو ، فرزاد علی سلطانی ، کاظم کاظمی نسب، شروین اسدی، محمد حمیدی، رسول حسینی، مهدی کهبر ، سینا روشنی،سید شهاب الدین فاضلی، حمزه حسنی و پریا نیکبین دانشجویانی هستند که در ماه‌های گذشته در کردستان از تحصیل منع شده‌اند.

ما شنیده ایم که احکام غیر رسمی اعدام نیز وجود دارد . ایا شما هم اطلاعاتی دارید؟

موارد زیادی از اعدامهای غیر رسمی داربم که در مواردی فعالان حقوق بشری را در بر میگیرد مانند مرگ مشکوک ابراهیم لطف الهی دانشجوی6 حقوق دانشگاه پیام نور سنندج و چندین مورد اعلام شده دیگر.

موارد دیگری از احکام اعدام وجود دارد که به دنبال مجازاتهای بدون دادگاه،بدون دستگیری و بدون وکیل صورت می گیرد که قویآ نیازمند توجه محافل بین المللی است که من آن را اعدام مردم و شهروندانی که برای کسب و کار و زنده ماندن تلاش می کنند می نامم. کشتن و تیراندازی کردن به کولبرهای مرزی که غالبآ پیرمردان و نوجوانان پسر هستند جز یک دادگاه صحرایی غیر انسانی نیست. این مبحث را به دلیل اینکه در چارچوب پرسش طرح شده نیست به یک بررسی موشکافانه تر واگذار می کنم.

از طرفی ما شاهد محاکمات غیر عادلانه نیز هستیم .ماه گذشته پس از اقدامات زیادی که توسط وکیل حبیب لطیفی- دانشجوی زندانی سیاسی کَرد- مردم شهر،افراد خانواده وی و سایرفعالان و سازمانهای حقوق بشری داخل و خارج از کشور حکم اعدام حبیب اجرانشد. اما عده زیادی بازداشت و دستگیر شدندد در میان بازداشتی ها سه تن از برادران حبیب، زن برادر حبیب، و بیش از ۵ تن دیگر که برای اظهار خوشحالی و همدلی به منزل حبیب رفته بودند بازداشت شداند. .خبر آزاد شدن بعضی از آنان مانند سیمین چایچی شاعر و نویسنده به دستمان رسیده اما هنووضعیت همگی مشخص نیست. از جمله این افرادپدرام نصراللهی فعال کارگری و زندانی سیاسی سابق، هاشم رستمی فعال کارگری، زاهد مرادیان فعال کارگری، محمود محمودی روزنامه نگار، سعید ساعدی روزنامه نگار، حمید ملک الکلامی فعال محیط زیست ، هیوا مسعودی، یحیی قوامی، واحد مجیدی زندانی سیاسی سابق، ژیان ظفری زندانی سیاسی سابق، فاطمه اردلان،و مهندس افشین شیخ الاسلامی وطنی . بسیاری از آنان قبلآ زندانی بوده اند فردی مانند مهندس افشین که مهندس عمران وعضو انجمن های محیط زیست شهر سنندچ است قبلآ نیز دو بار دستگیر شده است.و نیز در نهایت اعدام حسین خضری که را به دنبال داشت



هر توقف حکم اعدام به دنبال خود دستگیری ها و اجرای حکم اعدام دیگری را در پی دارد. بالاخص اگر این احکام در زمانی باشد که تعطیلاتهای رسمی و اعیاد در خارج از کشور باشد.جمهوری اسلامی از هر غفلت فعالان حقوق بشر سوءاستفاده می کند. اعدام فرزاد کمانگر و یارانش در روز مادر و روز جهانی معلم، خبر تآیید حکم حبیب در ایام کریسمس، و اجرای حکم اعدام خضری در سکوت پس از عدم اجرای حکم حبیت و در نخستین روزهای سال نو بیانگر این مسئله است. این مسائل ایجاد فضای رعب و وحشت برای سایر زندانیان و خانواده‎ زندانیان سیاسی و عقیدتی و فعالان بالفعل و بالقوه پدید آورده است.





ما از یک زندانی شنیده ایم که در 15 سالگی بازداشت شده به نام جمال . شما ایا درباره جمال اطلاعاتی دارید؟

بله . جمال امین زاده . او در سن 15 سالگی به اتهام عضویت در یکی از احزاب اپوزیسیون کرد دستگیر از سنین نوجوانی در زندان گنبد کاووس در حبس به سر می برد با گذشت یک دهه و نیم از دوران محکومیت خود بدون هیچ گونه مرخصی و ملاقاتی همچنان سالهای زندان در تبعید را سپری می کند.جمال به دلیل محرومیت از داشتن وکیل، فوت پدر و مادر،غیبت گزارشگران عملا کسی را در بیرون از زندان جهت پیگیری وضعیت پروندەاش ندارد و طی این سالها دوران حبس را بدون هیچ گونه مرخصی و ملاقاتی گذرانده است.. من میخواهم به مواردی چون هيوا پورمند، وهاب فتاحی و قادر قنده در زندان مهاباد که هر کدام به شش سال حبس محکوم شده اند اشاره کنم که اين احکام در دادگاه تجديد نظر استان آذربايجان غربی به پنج سال کاهش يافته است ولی باز هم احکام طولانی مدتی به نسبت اتهامات است . یک نکته آزار دهنده برای من این است که جمهوری اسلامی برای تست افکار عمومی در ایران به قربانی کردن کُردها می پردازد..




وضعیت روحانیون اهل تسنن چیست ؟ آیا انها نیز تحت فشار قرار دارند یا روزنامه نگاران کرد؟

بله در کنار دستگیری و احکام صادره برای فعالان حقوق بشر و سیاسی کُرد گزارشهای دستگیری و تحت فشار بودن فعالان مذهبی نیز دیده می شود. روحانیان اھل سنت به خاطر تبليغ آموزه ھای اھل سنت در کردستان دستگير می شوند و در بسیاری موارد باتهدید و ارعاب از کار خود برکنار می شوند.

وضعیت روزنامه نگاری در کُردستان به رفتن میان کشتزار مین توصیف شده است. کلیه روزنامه نگاران ،وبلاگ نویسان وخبر نگاران کُرد پیش یا پس از توقیف روزنامه ،مجله ،هفته نامه یا وبسایتشان روانه زندان شده اند.بنا بر گزارش گزارشگران بدون مرزدر سال گذشته بیش از 10 روزنامه نویس کُردهنوز در زندان به سر می برند دستگیر شده وبسیاری مجبور به ترک وطن شده اند.

تکلیف صاحبان ، سردبیران ، نویسندگان و.. روزنامه و هفته نامه آشتی(ئاشتی)، (رۆژهەڵات)، (ئاسۆ)، (كەرەفتوو)، (هاوار)، (پەیامی كوردستان)، (پیام مردم)، (راسان)، (ژیوار)، (كوردستان)، (نەدای جامیعە)، (نەدای دانشجو)، (خاتوون)، (رۆژا نوو)، (زیلان) وکلیه مطبوعات دانشجویی و دانش آموزی در دانشگاه و مدارس تعطیل شده اندچیست ؟ قطعآ هر کدام به نحوی تحت فشار هستند.در حال حاضر تنها هفته نامه (سیروان) بە زبان کُردی اما توسط مدیریت جدید ،اخراج کلیه اعضا و کارکنان آن و استخدام افراد جدید و با پشتیبانی استانداری سنندج چاپ می شود.مجله (زرێبار) نیز به دلایل نامعلوم تعطیل است.این هم در نوع خود نه تنها نقض حقوق شهروندی ، و محدودیت و نابودی منابع معتبر برای دسترسی به مسائل کُردها است بلکه ایجاد بیکاری و و جو نامساعد سایر آسیب های اجتماعی است. دكتر صلاحالدین خدیو جایزه سال کانون روزنامه نگاران کردستان ایران و از اعضای شورای سیاستگذاری نشریه روژهه لات از وضع بحرانی چاپ و نشر در کُردستان در مصاحبه ای اذعان داشت که .بیشتر این روزنامه ها و هفته نامه ها حاصل دوران خاتمی بودند. اکنون هیج روزنامه ونشریه مستقلی نداریم .
بیش از 10روزنامه نویس کُرد در زندان هستند. یکی از برجسته ترین شخصیت های حقوق بشری که به نام پدر حقوق بشر کُرد از او نام برده می شود و اکنون کارزاری جهانی برای کاندیداتوری ایشان برای جایزه صلح نوبل به راه افتاده است محمد صدیق کبود وند است.ایشان جایزه هملن همت که به نویسندگان تحت آزار و اذیت تعلق می گیرد، برای فعالییت های حقوق بشری شان دریافت کرده اند. کبودوند بدلیل نوشته هایش هم اکنون در حال گذراندن محکومیت یازده ساله خود در زندان است. وی در شرایط جسمی وخیمی قرار دارد و نیازمند مراقبت های اضطراری پزشکی است .

کبودونددر سال 2005 سازمان حقوق بشر کردستان را با هدف حمایت از حقوق کردهای ایران بنیانگذاری کرد. این سازمان سپس گسترش پیدا کرد و 200 گزارشگر را در سراسر کردستان ایران در بر گرفت. آنها گزارش های دقیق و به موقعی از منطقه تهیه می کردند که در روزنامه بنام پیام مردم که اکنون تعطیل شده منتشر می شد. کبودوند مدیر مسئول و دبیر این نشریه بود. کبودوند با فعالیت های حقوق بشری و خبرنگاری خود نقشی اساسی در ایجاد شبکه جامعه مدنی برای جوانان و فعالان کرد داشت. او همچنین نویسنده سه کتاب بوده است: "نیمه دیگر" درباره حقوق زنان، "برزخ دمکراسی" و "جنبش اجتماع

همچنین شخصیتهای شناخته شده ای مانند عدنان حسن پورکه جایزه ی آزادی مطبوعات در سال ۲۰۰۷ ازسوی سازمان گزارشگران بدون مرز به او تعلق گرفت و درحال حاضر در سنندج زندانی ست. دوست و پسرخاله ی او ھيوابوتيمار، که فعال محيط زيست است، در دی ماه ١٣٨٥دستگير شد. ھردو آنھا در خرداد ١٣٨٦ پس از گذراندن چندين ماه در بازداشت انفرادی، به اتھام محاربه محکوم به اعدام شدند. اين احکام بعدا به ترتيب به ١٥ سال و ٨ سال زندان کاھش يافت.

مختار زارعی ، عباش جلیلیان، علی محمد اسلامی پور و چندین تن دیگر از ژورنالیستهای رسمی و غیر رسم در زندان به سر می برند.همچنین پرونده های افرادی مانند صدیق مینایی، بهمن توتونچی ،نوشین محمدی و انور ساعد موچه ای ،کیوان مهران ،آکو کردنسب و پخشان عزیزی در دادگاه باز هستند

من واقعا اینگونه محاکمه های فوری ومحکومیت فعالان کَرد به اعدام توسط مقامات ایرانی نشانه بی اعتنایی کامل آنها به مردم و موازین بین المللی حقوق بشری است. جمهوری اسلامی ایران با این کار چندین هدف را دنبال می کند واضح ترین آن پشت پا زدن تعمدی به موازین حقوق بشری و بین المللی که ایران در لیست امضا کنندگان آن است ،همچنین به استقرار حاکمیت قانون موزوعه اسلامی خود که پر از ابهامات تعریفی در رابطه با محاربه و صفوف و خطوطی است که برای تسهیل راهی که به چوبه دار یا به زندانهای طویل المدت منتهی می شود می پردازد .




- به نظر شما ایا گروههای حقوق بشر توانسته اند به شکل مناسبی به دفاع از حقوق این فعالان کرد بپردازند و چنانچه خیر تصور میفرمایید به چه دلیل این کاری صورت گرفته است؟


پاسخ این پرسش را با گفته مارتین لوتر کینگ که امروز هم روز اوست آغاز می کنم.

"هر چه می‌گذرد بیشتر به این باور می‌رسم که مردم بد نیت از زمان به شکل مؤثرتری سود جسته‌اند تا مردم خوش نیت. نسل ما نه تنها باید به خاطر کلمات و حرکات مردم بد نیت توبه کند، بلکه به خاطر سکوت مدهش مردم خوش نیت نیز.


در بخش اول بایست به این نکته اشاره کنم که برخورد فعالان حقوق بشر و کنشگران و کمپینران در ایران و خارج از ایران با هم متفاوت بوده است و همینطور افراد و گروههای حقوق بشر ایرانی وغیر ایرانی با مسئله کُردها برخورد متفاوتی داشته اند. برخورد گروههای سیاسی و گروههای صرف حقوق بشری نیز بیانگر تفاوتهای فاحش است و همچنین تفاوت میان برخورد دو نسل دیده می شود.

. در طی بیش از سه دهه از مبارزات کُردها و فعالیتهای دموکراسی خواهی در میان کُردها ،تجربیات دورانهای مختلف یک نکته آشکار و واضح وجود دارد که سیستم حاکم در ایران با حفظ هویت اما اسم جداگانه فعالییت افراد را تعریف کرده است و آن روش هایی که برای مخدوش کردن افکار عمومی مردم و فعالان غیر کُرد و محروم کردن کُردها از حمایت فعالان هم وضعیت یا لااقل دارای دیدگاههای آزادی خواهی بوده است.

کَردها دوستانی در سطوح افراد و نه سازمانهای ایرانی دارند، بالاخص کسانی که در خارج از کشور به تحصیل و تفحص و بررسی های عمیق حقوق بشری در کنار سازمانهای حقوق بشری آمریکایی و اروپایی داشته اند و تلاش زیادی برای آزمون و آزمودن این آموزه ها میکنند. آنان به جمع آوری مدارکی که از وجود بیعدالتی خبر می‌دهد پرداخته ومی توانند تآثیر فراوانی در نگاه بسیاری از مجامع نسبت به مسائل کُردهاداشته باشند . ما در فعالییت های خود از همکاریهای بی دریغ انان بهره می جوییم. امادرطول این سالها با وجودی که کُردها قربانیان زیادی داده اند و دائمآ سایه مرگ و خشونت های دولتی بر سرشان می گردد اما صدای دادخواهی شان کمتر به گوش رسیده یا نادیده گرفته شده است.و قبلآ هم بسیار قربانی داده ایم اما واکنشی تولید نشده است . می دانم که در پرسش خود به واکنش فعالان و گروههای حقوق بشر اشاره دارید اما نمی توانم از سکوت و کم توجهی رهبران جنبش سبز هم که الزامآ فعال حقوق بشری نیستند بلکه فعال سیاسی به حساب می آیند بگذرم.

سیاستگذاران و حاکمان قضایی و امنیتی که تصمیم گیرنده زندگی و مرگ فرزندان کُرد بوده اند به باوری مشترک و همدلی و لااقل سکوت نیاز داشته اند. این همه زور و فربانی کردن به تنهایی مقدور نیست مگر در یافتن فضای مناسب به هنگام دادن درس عبرت با قربانی کردن کُردها،مگر با خفه کردن و کشتن های آشکار و پنهان. اینها و بسیاری فاکتورهای دیگر بدوا موجب شدت گرفتن سرکوبها و تشدید احکام قضایی متعاقب ان در کُردستان شدند.

موارد بسیاری دیده می شود که فعالان حقوق بشر با خبر اعدام افراد کُرد روبرو می شوند و تمایلی به نوشتن یک اطلاعیه مطبوعاتی نشان نمی دهند یا اساسآ آنقدر این مسئله برایشان عادی شده است که خود را در پاسخگویی به آن عاجز می بینند. بعضی از کُردها هم به نوعی دچاردرماندگی آموخته شده هستند و به راحتی می پذیرند که وضع کُرد همین است دیگر چه می توان کرد.

در مواردی هم دیده می شود به جای دفاع از آنان و شرح وقایع رفته بر فعالان به قلب وقایع پرداخته شده است. مانند چسباندن فراری و بیسواد و... به زینب جلالیان که باشجاعت تمام سالهاست فعالیت سیاسی می کند وهرگزهم اسلحه دست نگرفته است.

در این میان قطعآ تلاش اعضای کُرد مجموعه فعالان حقوق بشر در جهت مستند سازی موارد نقض حقوق بشر در مناطق کردنشين و تنوير افکار عمومی و نهادهای بين المللی مدافع حقوق بشر از وضعيت بحرانی حقوق بشر در اين مناطق انکار نشدنی و قابل ستایش است. این مجموعه از شیوه های بررسی های کارشناسی برای هزينه مند کردن نقض حقوق بشر برای ناقضان آن بهره جسته وبا انتشار فصلنامه خبری نقض حقوق بشر در کردستان را ثبت می کند.




کارنامه سازمان های بین المللی در دفاع ار نقض حقوق بشر در کردستان چگونه بوده است؟

سازمانهای جهانی نیز تنها در چند سال اخیر به کمک فعالییت اعضای ایرانی و کُرد خود به نشر و تبع جامع و کامل در مورد اقلیت ها بالاخص کُردها پرداخته اند. سازمان عفو بین الملل درکتابچه ای 60 صفحه ای به بررسی نقض و آزار حقوق بشر کُردها در ایران پرداخته یا فدراسیون بین المللی جامعه های حقوق بشر و جامعه دفاع از حقوق بشر در ایران به سرپرستی دکتر عبدالکریم لاهیجی سه ماه قبل اکتبر 2010 گزارشی را در باره تبعیض ضد جوامع قومی و اقلیت های مذهبی در ایران منتشر کرده اند. این گزارش با عنوان «رُویه پنهان ایران» به جنبه ناشناخته ای از ایران می پردازد و تبعیض شدید علیه جوامع قومی و اقلیت های مذهبی در تمام زمینه ها را مطرح و توصیه هایی برای رفع بحران تبعیضات ارائه داده است. پارلمان کانادا به سخنان نماینده کُردها گوش فراداده وپارلمان اروپا دست به اقداماتی زده است




نیروهای باالقوه وبرخورد نسل جوان کرد با نقض حقوق بشر چگونه بوده ؟ آنها تا چه میزان نسبت به این مسایل حساسیت مشان میدهند ؟


به نظر می رسد که شکاف عمیقی میان نسل آموزش یافته در باورهای مذهبی با آموزه های غیر دموکراتیک و در محیطی که مفروضات تحمیلی دهه‌های گذشته را باور داشته یا به شک و تردید نسبت به آن را واپس زده و نسل جدیدی که از آموزه های حقوق بشری لذت می جوید، از تکرار ژنوساید و برتری انسان بر انسان در هراس است .نسلی که از شنیدن کشتار بی رویه ملتی که خواهان تغییر در شیوه زندگی خویش و بمباران روستاها و شهرهایش است. این نسل و اعضای آن بالاخص پس از کودتای انتخاباتی علاقه زیادی به شنیدن حقایق، و انرژی زیادی برای انتقال آن دارند.آنان به راحتی مفروضات گذشته آنهم توسط اعضای سیستمی که به آن رآی نداده اند را نمی پذیرند. در ذهن آنان محکوم شدن به مرگ بر ضد قوانین بین المللی است و با توجه به گرایش و تمایل زیادی که به شناخت مسائل ایران از خود نشان می دهند تمام آنچه پدران و مادران آنان در برابرش سکوت کرده بودند را یکی پس از دیگری مورد وارسی و بازبینی قرار میدهد. آنان با دیدگاه دیگری -نه به شیوه پدرانشان که در دوره انقلاب و دهه های گذشته برخورد می کردند- می نگرند و آمادگی قبول و شناخت حقایق رادارند. یکی ازجوانان شرکت کنندگان در کنفرانسی که مبحث اقلیت های قومی در ایران به درگیری زیادی میان شرکت کنندگان انجامید به پا خاست و با لهجه ای فارسی –انگلیسی گفت : مارتین لوتر کینگ می گوید:مردم تحت ستم نمی‌توانند برای همیشه تحت ستم بمانند. نیاز به آزادی به ناچار بروز می‌کند و ابراز خواهد شد. این مسئله مو جب برای دقایقی موجب سکوت شد.نمونه هایی از این قبیل بسیار اتفاق می افتد. تنها دوستان جوان شرکت کننده در برنامه سالگرد کودتای انتخاباتی مایل به انتخاب و برگزیدن عکس یکی از اعضای کُرد زندانی کمپین یک میلیون امضا بودند(کاوه کرمانشاهی) .اما سایرین حتی با عکس روناک صفارزاده که قدیمی ترین عضو زندانی نبودند.

واقعیت این است که ما با یک درد مشترک روبرو هستیم درد مشترک. در" فلسفهَ زبان" بیان درد به تنهایی برای قبولاندن آن کافی نیست. واکنشی حقیقی در بشر وجود دارد که آن را انکار می کند. درک درد مشترک زمانی حصول می شود که آن را در برابر خود حس کنیم. این اتفاق با درجات ضعیفتر و برای مدت کوتاهی در دوره کودتا ی انتخاباتی پیش آمد.قبل از کودتای انتخاباتی و بعد ازآن :تا قبل از انتخابات بسیاری از کنشگران اصلاح طلب نمی توانستند باور کنند که ممکن است اتفاقاتی که در کُردستان افتاده است برای آنان نیز بیفتد. اما جریان کشتار و حمله های خشونت آمیز به تظاهرات و اعتراضات مدنیِ به دور از خشونت و مسالمت آمیز تهران و برخی از شهرهای بزرگ دیگر در ایران حس همدردی با مردمی که بیش از سه دهه بود با این قضایا روبرو بودند را پدید آورد.اگر تا آن زمان فکر می کردند که این فقط برای "ضد انقلاب و تجزیه طلب"!! رخ می دهد .مردم عادی خواهان تغییر و کنشگران و فعالان که صدایی در برابر سرکوبهای متعدد در مقطع زمان انقلاب ،دهه 60،سرکوب و کشته شدن بیش از 25نفر در سنندج در راهپیمایی مسالمت آمیز سال 79 ، سرکوبها ودستگیری های هر ساله در مراسمهای آرام و جمع شدن های به دور از هر گونه خشونت در سالگردهای تولد دکتر قاسملو، سرکوب خشونت آمیز مراسم جشن برگزار شده در کُردستان برای انتخاب جلال طالبانی ،انتشار عکسهای "شوانه قادری" در مهاباد که منجر به اعتراضات خیابانی و بازداشت افراد فعال ،ناآرامی در سنندج ، اعتصاب و تظاهرات در سقزو کشته شدن چند نفر و...از آنان در نیامد، اکنون نوعی همبستگی روحی احساس کردند ودچار نوعی شک و تردید شدند. یک خود آگاهی عمومی ایجاد شد و به باز شدن گلوی افرادی که سکوت اختیار کرده بودند منجر شد. مقالات چندی برگرفته از اظهارات برشت به ادبیات اضافه شد و بالاخص ژورنالیست ها در این امر دخیل بودند.








فکر میکنید به چه دلیلی فعالان و گروههای حقوق بشر نتوانسته اند به دفاع از حقوق بشر فعالان در بند کرد بپردازند؟

یکی از سیاستهایی که جمهوری اسلامی برای مخدوش کردن اذهان عمومی و کم بها کردن فعالییت فعالان کَرد پیش گرفته شیفت از ضد انقلابی و مفسد به واژه تروریست است . برای سالها از زمان انقلاب و آغاز جنبش های عدالت خواهانه کَردها واژه ضد انقلاب و گروهک و... به کسانی که به "ندای امام لبیک" نمی گفتند اطلاق می شد. در آن دهه انقلابی و ضد انقلاب بودن دو واژه پر معنا با ویژگی های مثبت و منفی بود و نگاه به افراد،اعدام آنان و مجازاتهای بزرگ... یک نگاه سیاسی ونه حقوق بشری بود. اما بالا رفتن آگاهی حقوق بشری و آموزشهای آن در دهه اخیر ، رشد و توسعه سیاسی در میان گروهها،خلق و تولید و تکثر سازمانهای حقوق بشری با آموزه های بر گرفته از منشور جهانی حقوق بشر، دخالت بیشتر سازمان عفو بین الملل و چشمهای دیگر در سراسر جهان ،و بالاخص فعالیت ایرانیان سیاسی در احزاب و سازمانهایی با خاستگاههای بشر دوستانه ،نگاه و ادبیات خارج از کشور ورق این نگاه را در حد 30درجه برگردانده است. واما نگاه تمام گروهها به جز گروههای تروریستی که فلسفه ای برای ترور دارند نگاهی منفی است و همچنین این گونه الفاظ و اسامی و تبلیغ و ترویج آن در نوع و شیوه نگاه و برخورد سازمانها ی سیاسی –نه حقوق بشری- و دولتها به علت خصلت سیاسی یکپارچه شان تآثیر مستقیم و لاینفک می گذارد.در بسیاری موارد این فعالان وکنشگران از حمایت بی دریغ و با دریغ بسیاری ازافراد،سازمانها و دولتها محروم می شوند. به همین دلیل سیاست گذاران و تئورسین های نظام درکشف و خلق آخرین اثر خود به همراهی سایر کشورهای ضد کَرد مانند ترکیه بسیار موفق و موَید بوده است. با این روش ج ا ا توانسته است به جلب زضایت برخی ازمخالفان خود بپردازد.

اما پر واضح است که جمهوری اسلامی روش ترور افراد و شخصیت ها،سازمانها و گروهها، را طبق قانون اسلامی نیزحق طبیعی و ذاتی خود می داندو برای آن نیز از واژه های تعریف نشده " تبلیغ علیه نظام و تشویش اذهان عمومی، فعالیت علیه امنیت ملی ، مفسد الا فی الارض ، محارب خدا ، ضدیت با نظام و...."استفاده می کند.و منطقه ای مانند کردستان را به مثابه یک پادگان نظامی نگاه می کند به طوری که هر گونه رفت و آمد و ارتباط گرفتن افراد زیر نظر نیروهای نظامی کنترل می شود.

تجربه اتهامات وارده به تحرکات سیاسی و اجتماعی شهروندان کُرد توسط دستگاههای امنیتی و به تبع آن به علت عدم استقلال دستگاه قضایی تحت عنوان تجزیه طلبی و همکاری با احزاب ضد انقلابی و منحله ترس و وهمی در افراد و اعضای احزاب اپوزسیون و مستقل و حتی حقوق بشری ایجاد کرده است که بسیاری از آنان که در داخل ایران هستند یا به ایران سفر می کنند تلاش می کنند به هیچوجه از واژه کُردها مردمان خونگرو نژاد چنین و چنانی هستند تجاوز نکند. و آنان که خارج از مرزهای ایران هستند به جز در مواردی که آنها نیزهمیشه مورد حمله دوستان و همقطاران خود قرار می گیرند به دفاع یا بیان واقعیات یا پخش و نشر حقایق نپردازند. آنان در بسیاری از موارد از ترس خطر بر چسپ های دوستان خود سکوت می کنند. پان ایرانیست ها که بالاطبع راه حلی برای مسئله اکراد نمی بینند به جز حفظ تمام مرزها از دست کُردهای تجزیه طلب به هر قیمتی! و فعالییت اکراد را معطوف به علایق تجزیه طلبانه می بینند. در حالی که در برنامه و اساسنامه هیچکدام از احزاب سیاسی کُرد هم مسئله استقلال ،تجزیه و جدایی حد و مرزها نیامده است. (رجوع کنید به برنامه و اساسنامه حزب دموکرات کَردستان ایران،حزب کومه له ،حزب حیات کردستان و....) . و اما مسئله فعالان حقوق بشر که منشی سیاسی نداشته و دنبال آلترناتیوهای قدرت و هژمونی سیاسی نیستدن امری جداگانه است و به همین دلیل ج.ا.ا به سادگی تمام افراد زندانی و فعالانی که دوسیهء آنان در دادگاهها با زاست را به سازمانها و احزاب کَردی متصل می کند تا از هر دو طرف انتفاع ببرد.

اما من خودسانسوری وسانسور را عامل دیگر عدم پرداخت کنشگران کُرد و غیر کُرد به توجه به وضعیت فعالان و زندانیان کورد می دانم سانسوری همه جانبه در باب مسایل کورد وجود دارد. که به وضوح در جمعهای مشترک،همدلی و مراسم ختم اعدامها، مراسم سالگردها، کنفرانسهای ادواری،میتیگها ،تظاهرات و... وجود دارد که بعضآ منجر به سکوت در رابطه با کُردها گشته است. و همینطور به هنگام نوشتن اشعار یا اطلاعیه های مطبوعاتی ضد اعدام که حتی در مورد کُردها بوده است . اینها در میان فعالان و کنشگران لوس آنجلس به وضوح دیده می شود.





توقعات فزاینده مردم غیر کُرد از کردها


سیاسی بودن مناطق کَردنشین از کُردستان گرفته تا مهاباد و کرمانشاه و... و انباشت مطالبات سیاسی و درخواست آنچه که اکنون فعالان حقوق بشر به حقوق بشری بودن آن تا حدی پی برده اند ، تلاشهای مدنی در بیش از سه دهه و درگیری های مداوم و قربانی دادن ها و خسارات جانی و مالی مردم کُرد وشجاعت و سلحشوری و مقاومت مردم کَرد چه در زمانی که مسلحانه مبارزه می کردند و چه اکنون که به شکلی مدنی و مسالمت آمیز با تحصن و اعتصاب و راهپیماییهای به دور از خشونت فعالیت می کنند این توهم و توقع نادرست را پدید آورده است که کَردها بایست در صفوف مقدم باشند و هر چه کشته بدهند زیاد حائز اهمیت نیست. اما الزامآ در مقابل آن برای این خسارات بهایی به کَردها پرداخت نمی کنند. سر و صدای زیادی برای سه ماه و سه سال دستگیری فعالان غیر کَرد ایجاد می شود ، عکسهای تمام دستگیر شدگان به تظاهراتها آورده می شود اما عکسل العمل ضعیفی در مقابل مسئله زندانهای طویل المدت نشان داد ه می شود. در سالگرد روز دانشجو و چندین برنامه دیگر پاسخ کمیته برگر کنند به پرسش یکی از فعالان در برابر غیبت عکس گلپری پور و حبیب لطیفی این بود که کَردها خودشان بیاورند...و برای حمایت از زندانیان متحصن و انعکاس اخبار اعتصاب عمومی در برخی از شهرهای کردستان سکوت بوده است.




شما که یک فعال کرد هستید مهمترین مشکل را در چه عاملی میبینید؟

هنوز ناآگاهی نسبت به مسئله حقوق ملی و بومی قومی،اعضای یک جامعه با صدای ضعیفتر به علت تعداد کم و عدم کثرت در جامعه ،عدم آشنایی با موازین تآیید شده بین دول و مقررات تصویب شده حقوق بشر بسیار بالااست وبرخی ها بعضآ به جای کار در این زمینه به شدت به ایجاد موانع پرداخته و از خصلت صلاحدید روانشناختی مکانیسم دفاعی علیه آنچه آرامش ذهنی و و ضعیت موجود آنان رابرهم می زند می پردازند.


مخالفت بامسئله ملی در کوردستان: آموزش غلط سازمانها و احزاب سیاسی


بسیاری از گروهها و سازمانهای سیاسی چپ که رهبران آنان خواهان پیدا کردن پایگاه و جایگاهی در حاکمیت جدید ایران بودند و نه تنها به تقسیم ثروت بل به تقسیم قدرت نیز معتقد بودند بر اعدامها صحه گذاشته و به تآیید آن شیوه از خشونت پرداخته و به آن دامن زدند.

اپوزیسیون چپ ها با دیدگاههای ایده ئولوژیک متمایل به طبقه در یک مقطع زمانی در مقابل مسئله کَردستان با شعار پاسداران را به سلاح سنگین مسلح کنید در مقابل مسائل ملی و حرکتهای آزادیخواهانه ایستادند و بررسی شیوه برخورد انان به علت اینکه از یک هویت سیاسی نه الزامآ حقوق بشری برخوردارند در این کوتاه نمی گنجد اما تآثیرات زیادی روی کنشگرانشان و شیوه تفکر آنان که امروزه بسیاری از اعضا ی این سازمانها در گروههای جدید حمایت از زندانیان سیاسی کار می کنند به جای گذاشته اند. اکنون با تغییراتی در دیدگاههای خود با مسائل قوم ها در ایران برخورد می کنند اما این مسئله کمک زیادی به همکاری آنان به دفاع از حقوق فعالان کَرد نکرده است. در برخی موارد آموزش فرهنگ خودی و غیر خودی هم به اضافه کردن هیزم اتش ایده ئولوژی های آپارتایدی یاری رسانده است اماغیبت میدیا و عدم پوشش خبری سرکوبهانیز از عوامل مهم است.کردستان سالهاست که از وجود و امکان حضور خبرنگاران محروم است . در تمام این سالها

شاید اگر وجود عکسهایی که به برنده شدن عکاس ایرانی و دریافت جایزه پولیتزرمنجر شد، نبود بسیاری از جهانیان از گوشه ای از وقایع کُردستان هم خبر نداشتند. و مانند بسیاری مسائل و جنایات دیگری که در طی سه دهه اخیر درکُردستان گذشت و می گذرد مسکوت می ماند.آنچه که در کنار عدم تمایل فعالین سیاسی مرکزنشین فضای مناسب مانورهای بی رویه به ج.ا.ا در کُردستان داد.





-مهمترین مطالبات فعالان کرد چیست و اصولا شما بعنوان یکی از این فعالان چه مطالباتی دارید؟


مطالبات وواکنشهای اعتراضی و مدنی کردها اگر چه هر کدام در مقطع خاصی معطوف به موضوع و رویداد خاصی بوده است اما حقوق و مزیت‌های ویژه‌ای را در بر نگرفته است وبه وضوح می توانم بگویم مطالباتی نیست که از چهارچوب متعارف نظام‌های دموکراتیک معاصر و موازین شناخته شده حقوق بشر بیرون باشد.مطالباتی مبهم و ناشناخته نیست.همان خواستهای مدنی است که سرانجام پس از سالها توسط بسیاری از کنشگران مدنی و حقوق بشری مورد بحث و تفحص قرار گرفته است. این درخواستها ابتدا به ساکن نه به صورت واکنشهای اعتراضی بلکه ا در سال‌های اول پس از انقلاب نیز چندین بار از طرف هیأت‌های نمایندگی مردم کرد به هیأت‌های اعزامی حکومت جمهوری اسلامی ارائه شده است.این هیئت ها هرچند برگزیده مردم بودند اما خود نمایندگان احزاب وسازمانهای سیاسی و بعضآ مستقل بودند. بعدها که همه سازمانها و گروهها به شکلی سرکوب و حذف و سرکوب و راندن هر دگر اندیش سیاسی با ابعاد همه جانبه و فراگیر در ایران و کردستان به وقوع پیوست سازمانهای حقوق بشری چندی برای طلب حقوق پایمال شده اما با ماهیت غیر ایده ئولوژیک و به شکل دیگری احداث شدند.

این مطالبات مردم کُرد به نسبت وضعیت و موقعیت را از دو زاویه دید شهروندان و مردم عادی ، پدران و مادران ما و فعالان مدنی ،سیاسی، در داخل و خارج کشور

باید دید هر کدام از این زوایا حایز اهمیت است و به شناخت صورت مسئله کمک زیادی می کند.مرور و نگاهی مجدد به مطالبات وخواسته های مطرح شده مردم کرد در سه دهه اخیرو بررسی حوادث و پیامدها نشان میدهد که پیامدهای وارده بر مطالبات بسیار بزرگتر و شدیدتر از اصل خواسته ها بوده اند. مطالباتی که در یک سیستم سالم سیاسی از راه رآی گیری و آرای همگانی قابل حل است هر بار به خونریزی مردم کُرد منجر شده است

بسیار ساده بگویم مردم می خواهند فرزندانشان حق گرفتن اختیارات محلی را داشته باشند. مردم از لحاظ اقتصادی تحت فشار شدید هستند نان و کار می خواهند آب سالم و طبیعی و مسکن می خواهند .

آنها به حق آزادی آموزش و تعلیم زبان مادری واسامی کُردی تآکید دارند و به شدت مخالف پیشبرد سیاست لینگوساید7 در مناطق کُردنشین هستند.زبان یکی از آن چیزهایی است که جمهوری اسلامی به شدت دارد با آن برخورد می کند و اخیرآ هم با صدور بخشنامه جدیدی حق صحبت معمولی به زبان مادری زیر لوای احترام به شهروندان غیر کُرد صادر شده است.

چنانکه می دانید یکی از فعالترین زمان مکالمات روزمره برای کودکان ساعات درسی است و عاملان این سیاست به خوبی می دانند که محروم کردن دونسل کافی است تا یک زبان از بین برود. آنان با یک فرضیه به پیش می روند و چند فاکتور مداخله گر در این زمینه را نمی دانندو از یاد برده اند و آن اینکه هنوز برای شناخت و فراگیری و حفظ زبان کُردی می توان به روستاها رفت آنجا که آنان حتی نمی خواهند قدمی برای تغییرش بردارند ، آموزشکده ها و دانشگاههای حکومت اقلیم کَردستان را که جایگاه خویشاوندان مردم تشنه به دیدن زبان کُردی بر سر درب مغازه ها وجوانان تشنه به یادگیری آکادمیک زبان مادری شان. بسیاری از آنان حتی سیاسی نیستند وباوجود جو سیاست زده کُردستان در سیاست دخالت نمیکنند اما زبان را از حقوق حقه خود می دانندو با لباس زیبای محلی در فستیوالها حضور می یابند و به زبان کردی آواز می خوانند. بسیاری از زندانیان ما متولدین پس از انقلاب اسلامی 1979 هستند. بدون داشتن هیچ آموزشی در مدرسه تنها در خانه خواندن ونوشتن را به خوبی یادگرفته اند. به سافت ورهایی که برای نوشتن وب سایت ها و وبلاگهایشان لازم دارند دسترسی پیدا می کنند و گاهآ از عبارات و لغات کُردی ای استفاده می کنند که من مجبور می شوم برای فهم آنها " دیکشنری هه ژار" را باز کنم .

بسیاری از شهروندان کُرد از منشور جهانی حقوق بشر خبر ندارند اما از شناسایی حقوق اولیه خود هم بی خبر نیستند. آنها در بسیاری از موارد با مشکل نامگذاری فرزندانشان روبرو هستند. اسامی کَردی گاهآ معضلی برای خانواده ایجاد می کند من این را در زندگی شخصی ام تجربه کرده ام.دخترم و پسر من به مدت چند ماه بدون شناسنامه بودند و پس از گرفتن استشهاد محلی مبنی بر غیر مذهبی نبودن این نام توانستم یکی از آنان را به کردی نامگذاری کنم.


درصد زیادی از نسل گذشته با مشکل صحبت به زبان های غیر کردی مواجهند لذا با مشکل صحبت کردن در ادارات و شهرداری ها روبروهستند. با مشکل ملاقات زندانی هایشان که مجبورشان می کنند به زبان دیگری غیر از زبان خودشان هستند.با مشکل کنترل راهها و بهداشت و درمان مواجهند و حق دیدن عموزاده ها و بستگانشان را درآنطرف مرزها ندارند و یا اگر دارند بامشکلات امنیتی مواجهند چون طبق قانون آنها خارجی محسوب می شوند

انجمنها ی فرهنگی و مدنی مانند جبهه متحد كرد و جامعه كردهاي مقيم مركز که خواستهایی فرهنگی و مدنی دارند وبا تلاش گروهی و برای حفظ فرهنگ کردی برای خودنهادها و پایگاههایی ساخته اند ومتقاضیان مکانی برای اجرای مراسم ،آموزش زبان ،کمک به انتگراسیون کُردهای تازه وارد به تهران وایجاد کار هستند .


اما مطالبات فعالان سیاسی و نسل جدید نیز قابل توجه است . به دلیل رشد و توسعه سیاسی در میان جوانان مطالبات کمی از این فراتر رفته است. وجود احزاب متعدد غیر مذهبی و سکیولار و غیر مذهبی بودن جنبش منطقه ،آشنایی باسیستم کشورهای پیشرفته از طرق مختلف مانند رساناها،دسترسی به اینترنت و شرکت در کنفرانسها و دیدن فیلمها و رفت و آمد به سایر کشورها به آشنایی با مفاهیم گسترده تری در چارچوب قوانین و مقررات بین المللی ، موازین ساده و ابتدایی و بعضآ عمیق حقوق بشری و سیستمهای فدرالیته و تکثرگرایی منجر شده است.آنان در کنفرانسهای منطقه شرکت می کنند و در هرنوع حرکت سازمان یافته و نیافته سهیم هستند مطالبات کنونی شان در سطح درخواست آزادی های مدنی است و ایجاد تغییر در فضای زندگی تحت فشار مردم و فرهنگ و هنر زیر ضرب است.





وضعیت سازمانهای حقوق بشری در کردستان چگونه است؟

سازمان حقوق بشر کردستان8 در سال 2005 با هدف حمایت از حقوق کردهای ایران تحت عنوان یک نهاد مستقل غیرسیاسی وغیرآیین گرا و بر اساس اعتقاد به اعلامیه جهانی حقوق بشربا هدف ز تلاش برای رعایت بدون قید وشرط تمامی حقوق انسانی و آزادی های اساسی تصریح شده دراعلامیه جهانی حقوق بشر و میثاقهای بین المللی حقوق مدنی و سیاسی و حقوق اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی و مفاد کنوانسیونها و پروتکلهای الحاقی ذیربط و بطور کلی دفاع از حقوق و آزادیهای اساسی مردم درمناطق کردنشین بنیانگذاری کرد.مطالبات این سازمان و 200 گزارشگر آن مورد تآیید ج.ا.ا نبود وبنیانگذاران آن بارها مورد تهدید و دستگیری و ارعاب قرار گرفتند. بخش عمده مطالب نشریه رسمی آن "پیام مردم " موضوعات حقوق بشری آموزش و آشنایی با این حقوق، دموکراسی، حقوق زنان، حقوق اقلیتها و مردم کرد و حقوق مدنی و شهروندی اختصاص بود.

موسسین این سازمانها و انجمنها بارها تحت فشار و پیگرد قرار گرفته و اکنون هنوزصدیق کبودوند در زندان به سر می برد.

انجمن هایی نیز برای زنان و حقوق بشر زنان کُرد در موجود شروع به کار کردند که همگی مطالباتی در زمینه مسائل زنان و با هدف آشنایی زنان کُرد به حقوق خود و کار و فعالیت با کمپین یک میلیون امضا،.مانندانجمن زنان آذرمهر کردستان که فعالیت خود را در سال 77 در سنندج آغاز کرد. انجمن بر اساس مطالبات بخشی از زنان روشنفکر کرد در زمینه های ارتقا و تلاش برای ارتقای فرهنگی و اجتماعی زنان کورد ,تامین بهداشت زنان کورد ,آشنایی و آموزش زنان کورد با تاریخ کوردستان و زبان مادری,آموزش کتاب خوانی و تاسیس کتاب خانه در روستاها و شهراها برای زنان کورد به ویژه کتاب ها و فیلم های فمنیستی که مربوط به مسایل زنان است. و کار روی مسائلی که کمپین یک میلیون امضا در جهت تغییر قوانین ضدزن آغاز کرده بود مانند قتل های ناموسی چند همسری حضانت اولاد و غیره...

انجمن تا سال 1387 به صورت رسمی با تمامی فشارها و تدابیر امنیتی از سوی جمهوری اسلامی ، فعالیت می کرد ،پس از دستگیری افراد انجمن کار انجمن برای مدتی معلق شذ ،امروز انجمن به صورت پنهانی کار می کند ،و اعضای انجمن تحت فشار اقتصادی شدیدی است و هم چنین تحت تدابیر امنیتی هم چنان به کارهایشان ادامه دادند . روناک و زینب بایزیدی هنوز زندان هستند.هانا مدتها در زندان بود و بنیانگذارش خانم نگین شیخ الاسلامی متآسفانه پس از چندین بار دستگیری مجبور به ترک وطن شد و اکنون ساکن سوئد است.





سازمانها و احزاب سیاسی: حزب دموکرات کُردستان ایران ،حزب کومه له، حزب حیات آزاد کُردستان، وسایر احزاب کُرد کردستان ایران:

بسیاری از احزاب کردستان سالها ست فعالییت می کنند و با وجود شکست و خطاهایی که داشته اند در میان مردم طرفداران زیادی دارند. در اساسنامه هیچکدام از این احزاب سخنی از تجزیه و جدا سازی کردستان نیامده اما بر امر حقوق ملی کردها تآکید شده است.


برخی از احزاب سیاسی که یکی از آنان به عنوان پر طرفدارترین جریان حزبی در میان توده های عادی مردم است حزب دموکرات است که سالهاست بر بستر سیاست اتونومی کردستان در سایه دموکراسی در ایران در حرکت است و ازسيزدهمين کنگره خود شعار فدرالیسم را دنبال می کند.خواننده را به مطالعه سایت این حزب ارجاع می دهم9. حزب حیات کُردستان آزاد در بخش ششم اساسنامه اش آورده است: که اهداف و وظایف این حزب ایجاد تحولات دموکراتیک است و آن را از طریق ایجاد تحول درساختارهای جمهوری اسلامی و... در چارچوب ایرانی دموکراتیک10. چارچوب تعیین شده سیاست این حزب کردستان متحول شده فرضی را در چارچوب ایران می خواهد.

همینطور حزب کومه له ضمن به رسمیت شناختن حقوق ملتهای ساکن در ایران عامل حفظ وحدت و همبستگی ایران را خاتمه نابرابری می داند.به معنای دیگر تنها روی حقوق اکراد تکیه نمی کند11




شما بعنوان یکی از این فعالان چه مطالباتی دارید؟

من به عنوان یک مدافع حقوق بشر نیز همانند کُردهای دیگر خواهان سیستمی هستم که پاسخگوی نیازهای ملی مذهبی،مشکلات و چالشهای قومی ،مشکلات غیر قابل باور وابسته به اقتصادِ به شدت ضعیف و بیمار نگه داشته شدۀ مناطق کُردنشین و رعایت موازین و حقوق برابری شهروندی -نه از نوع شهروند درجه دو – هستم. خواهان این هستم که کولبر 60 ساله را که تنها راه امرار معاشش بار کشی است سر مرز تیرباران نکنند.خواهان پایان تدوام فضای امنیتی در کردستان و تشدید برخوردهای سلیقه ای و غیر قانونی عوامل امنیتی و انتظامی با مردم کُرد هستم. خواهان آزادی زینب و زینب ها هستم که هرگزاز امکانات اولیه زندگی بهره مند نبوده اند.خواستهای زیاد بزرگی ندارم. مطالباتم در حد مطالبات و خواستهای نوجوانی مادرم و پدرم مانده است چون به نظر نمی رسد که از آن زمان تا کنون تغییری در وضعیت کردها ایجاد شده باشد. تامین نیازهای بسیار اولیه مانند نان و درمان و مبارزه با فقر و فساد و تبعیض که اکنون نه تنها کم نشده اند بلکه در حال افزایش است. خواهان برابری حقوق انسانی مردمم هستم صرف نظر ازتفاوتهای ،نژادی،دینی، قومی، عقیدتی، خواهان آن هستم که از هر خانواده 2-3 نفر را باهم دستگیر نکنند. تبعید نکنند و یا به نام "گلولۀ اشتباهآ از ماشه چکیده" جوان 17ساله را در خیابان شهر نقش بر زمین نکنند.و همینطور اقدامات مشخصی را به ویژه در زمینه های آموزش، اشتغال، دسترسی به خدمات عمومی و مسکن خواهانم. تلاش می کنم تا ایران وادار شود که واچ داگها حق بازدید از زندانهای مخوف کردستان و مناطق کردنشین را داشته باشند.خواهان آنم که کمی از بودجه سالیانه کشور به کردستان تعلق گیرد. خواهان جلوگیری از واردات تعمدی مواد مخدر توسط سپاه پاسداران به مناطق کُردنشین هستم. خواهان جلوگیری از ژنوساید درختهایمان هستم. منطقه را که به عمد می سوزانند و پیرمردها و بچه های کوچک با سطل اب به جنگ آتش می روند. امنیت شخصی انسانها، تساوی در مقابل قانون، ، حق رسیدگی علنی و منصفانه در دادگاه تآمین شود.خواهان آزادی انتخاب نام فرزند، حق آموزش به زبان مادری در کنار سایر زبانهای رسمی کشور هستم و اگر مقصود شما از این پرسش مطالباتم خاستگاه و دیدگاه کلی من است جای بحث طولانی دارد. یک جواب چند خطی بدون تحلیل زوایای آن ممکن است خواننده را به اشتباه بیندازد. ،به سیستمی که جنبه الهی نداشته و اعطای حقوق به شهروندان آن تنها به واسطه ذات انسانی و حفظ شاُن و کرامت وی است معتقدم ویکی از راههای حل بحران در ایران را حل مسئله کردها می دانم.

از حق تابعیت ، حق پناهندگی، ، حق ملیت ، ، تغیر مذهب و . حق استفاده از فناوری علمی و هنری.. سخن نمی گویم که هر کدام به ترتیب مفاد مطروحه در اعلامیه جهانی حقوق بشر هستند سخن نمی گویم که مراحلی بالاتر از نان و نیازهای اساسی است.




( http://hro-kurd.net/kuindex.aspx1-

2-) http://www.rahana.org

3-http://www.vokradio.com/

4-http://saghez.org/index.php?besh=dreje&id=2032

5-اسامی کسانی که به اتهام فعالیت سیاسی و هواداری یکی از احزاب سیاسی کرد بازداشت و دادگاهی و محکوم به‌ حبس شده اند، با ذکر میزان محکومیتشان عبارتند از:

علی امینی 4 سال زندان، جمال امینی 4 سال، کامل فتاحیان 3 سال، خلیل مصطفی رجب 15 سال، کاوه غفاری یک سال، بها الدین شهابی یک سال، مجمد منیری یک سال، اسکندر رسولی آذر6 ماه، ناصر سعیدی16 ماه، بختیار خوشنام یک سال زندان و دو سال تبعید به سیرجان، جمال عزیزی 6 ماه، محمد هردنگی 2 سال، داود ریاحی 2 سال، محمد عزیزی 6 سال، اقبال زارعی 3 ماه، عباد شیخی 9 ماه زندان تعزیری و 9 ماه زندان تعلیقی، سید حیدر حیدری6 ماه، مخمود عارفی یک سال، صلاح کسنزانی 14 ماه، میر محمودیان 18 ماه، دیاکو ستاری 6 ماه، علی قوردوی میلان 3 سال، امیر امانیان 6 ماه، محی الدین آزادی 4سال.محکومیت این افراد نامبرده‌ از سوی دادگاه انقلاب شهر سقز صادر شده است، اما اسامی کسانی که به اتهام فعالیت سیاسی از سوی مراکز امنیتی شهر سقز بازداشت شده ولی سرنوشت ایشان نامعلوم است به قرار زیر است:

حامد براتی، لقمان احمدیان، حسین رحیمیان، محمد سعید راک، محمد احدیري، عالی قادری معروف به ریبوار، ناصر محمدنژاد، رسول کریمی، ریبوار پیران نژاد، دلر روزگرد، قادر شیری.
در همین گزارش به نام شیرکوه معارفی نیز اشاره شده است که به اتهام عضویت در سازمان کومله زحمتکشان کردستان، به اعدام محکوم شده و اکنون در زندان مرکزی سقز در زندان بسر می برد.

-6http://chrr.biz/spip.php?article12598

http://www.knowledgerush.com/kr/encyclopedia/Linguicide7- - http://hro-kurd.net/index.aspx /8

http://www.mediya.net/siyaset/kongreye13-pdkiran.htm9-

10-.(http://www.pjak.org/farsi/prog.php

11-http://fa.komala.org/

http://www.kncna.net -12


------------------
Source:http://www.entekhabateazad.com/index.php?option=com_content&view=article&id=3515:2011-02-01-23-45-21&catid=38:2010-07-28-10-11-25

--------------------------------------------------------------------------------