شنبه، بهمن ۲۸، ۱۳۹۱

شرکت کمپین یک میلیون امضا و حامیان مادران پارک لاله ولی در برنامه قیام و جنبش یک میلیاردی زنان برعلیه خشونت


کمپین یک میلیون امضا درون کمپین یک میلیاردی زنان
 هفته جنبش یک میلیادی زنان بر علیه خشونت فرصت مناسبی بود تا ما هم یک بار دیگر دفتر چه های کمپین ،عکسهای زنان دربند ، پوستر های مادران پارک لاله را به همراه خودکار و صفحه امضاها، گل سینه کمپین و صفحه های پرینت شده سلاید شاو در مورد کمپین را با خود ببریم. خیلی هیجان زده بودم که بعد از مدتها که از تعدادمان کم شده بود و شور و هیجان صادقانه بچه ها را برای برپایی میزهای اطلاع رسانی و امضا گیری و صحبت های چهره به چهره نمی دیدم ، یک بار دیگر همه را دور هم ببینم. دلم می خواست بچه ها را دوباره ببینم که از قوانینی که هنوز سر جای خود باقی هستند صحبت کنند ولی ترس ورم داشت که انگار برای بسیاری از آنان دیگر کاری که سالها درگیر آن بودیم و تمام پروژه هایمان را بر اساس اطلاع رسانی در باره کمپین و قوانین نابرابر در مورد زنان تعریف می کردیم ونه تنها در فستیوالها ،جمعهای دوستانه ،فعالیتهای دانشگاهی و برنامه های رادیویی وتلویزیونی بلکه حتی در مجالس خصوصی هم نسخه های فارسی و انگلیسی اش را با خود می بردیم و پای تمام افراد خانواده را به عرصه کارهای کمپین کشیده بودیم موضوعیت نداشت. از آنجا که با زنان سازمان ملل شاخه لوس آنجلس روی برگزاری مراسم جنبش یک میلیارد ی زنان بر علیه خشونت و برگزاری رقص در حرکت جهانی کار می کردم شرایط گذاشتن میز و پیوستن به یرنامه را به همراه یکی از دوستان حامیان مادران پارک لاله فراهم کردیم. سر انجام روز موعود فرا رسید روز 14 فوریه روز در روز «وی دی»{روز واژن، (Vagina)-Day } مصادف با والینتاین فرا رسید. این روز برایم مهم بود چون به پیشنهاد Eve Ensler ایو اینسلر نویشنده و فمینیست امریکایی و با هماهنگی گروههای مختلف زنان قرار بود زمین زیر پای زنانی که باهم برای یک میلیارد زنی که مورد خشونت قرار می گیرند به لرزه درآید،پس جای ما هم بود که هم مورد خشونت قانون وهم فرهنگ قرار گرفته بودیم. به همراه چند تن از دوستانی که در ترافیک شدید روز والینتاین به جای رفتن به مکانی تفریحی ، مست کردن و خوشگذرانی و گرفتن هدایای جورواجور به برنامه ای که قرار بود صدها زن از ساعت های عصر تا نیمه های شب در کنار هم به اجرای برنامه ،لرزاندن زمین بر علیه خشونت رفتیم. دیدار دوستانم روحیه گرمی به من داد . در ابتدا حس کردیم کسی حال و هوای شنیدن داستان نابرابری زنان ایران و امضای پتیشنی که برای خیلی ها دیگر موضوعیت نداشت را ندارند یکی از دوستا ن گفت لابد شوخی می کنی امضای پتیشن ؟ مگر کمپین تمام نشد ؟ اون که جای خودشو به جنبش سبز داد ! چرا اینطور فکر می کنی ؟ شاید من بی خبرم! نکند که قوانین در ایران عوض شده اند و دیگر زنان به واسطه جنسیتشان مورد تبعیض قرار نمی گیرند و قوانین مربوط به ازدواج، طلاق، سرپرستی فرزندان، سن مسئولیت کیفری، ارث، دیه، تابعیت ،شهادت و قوانین حامی قتلهای ناموسی همه دستخوش دگرگونی های فاحش به نفع زنان شده است. بعد به استدلات دیگر ی دست زد . کمی درگیر بخث شدیم ولی به زودی به نتیجه رسیدیم که کمپین تا حذف قوانین تبعیض آمیز ادامه دارد. محل پر بود از جوانانی که از موضوع یک میلیارد نه به خشونت خبر دار شده بودند ،هنرمندان و گروههای مختلف ،زنان و مردان ضد خشونت ، شاعران جوان وگروههاو دی جی ها و خوانندگان با تجربه. فتوبوت مربوط به برنامه (photo booth) برای فرستاد ن مستقیم عکسها به فیس بووک و تویتر و گوکل پلاس و...، و میز مشترک کمپین یک میلیون امضا و حامیان مادران پارک لاله –ولی. اولش همه بی توجه بودند بعد تمام اطلاعیه های مربوط به زنان زندانی و خشونت های وارده بر آنان ، مقالاتی در رابطه با نسرین ستوده وسایر زنان و متن قوانین تبعیض آمیز را که از قبل به وفور زیراکس کرده بودیم روی میزها و دست مردم دادیم بعد شروع کردیم به صحبت با زنان. جملاتی کوتاه کافی بود تا در لیست امضا قرار بگیرند. راستش امضایشان زیاد برایم مهم نبود من که دیگر نمی خواستم تعداد مضاها را حساب کنم. ولی بهانه خوبی برای پیش کشیدن شرایط زنانمان بود و خشونتهای قانونی وارده بر آنان و حضور کمپین های فعالمان. به مرور با اینکه پشت ویترین فروش وسایل زنان سازمان ملل شاخه لوس آنجلس بودم ولی بشتر سوالاتی که ازم شد مربوط به کمپین و آنچه بود که جلویم روی میز شیشه ای و در میز بغل دستی گذاشته بودم. با سوفیا حس خوبی میانمان رد و بدل می شد.آن شب برایم" یک میلیون..." در میان "یک میلیارد..." معنای مجدد خود را گرفت،معنای بالندگی و انرژی مجدد که در آن فضای چند صد نفری موج می زد...






stand for Human rights

یکشنبه، بهمن ۰۱، ۱۳۹۱

کنفرانس سالیانه سازمان جوانان کرد در ساندیگو









امسال مانند چهار سال گذشته کنفرانس سالانه سازمان جوانان کرد با شرکت بیش از 1500 نفر در شهر ساندیگو برگزار شد. سه روز فستیوال با بسیاری برنامه های جالب. روز شنبه پس از سخنرانی شهردار شهر ثریا فلاح و کلارا مرادیان به نمایش  بخشی از یک پروژه  به نام پروژه "انتقال زبان و هویت از طریق لالایی و مطالعات فرهنگی و ژنوساید"  در رابطه با انتقال و اعطای زبان و میراث  فرهنگی به کودکان از طریق  سرودن  لالایی  در زمان مبارزه جنگ و نسل کشی در کردستان سخن می گوید و طبعا در این کیس به بررسی لالایی های کردی و اثرات آن روی کودکان در روند انتقال  فرهنگ سلحشوری و حق طلبی  گریزی می زند.  همچنین با ایجاد فضای خانه کرد و کودکی در گهواره کردی و لالایی کردی شرکت کنندگان را به یاد  وضعیت کودکی و نخستین بار که با فرهنگ و زبان و هویت خود آشنا شدند می اندازند.

دیدارشنبه 19 ماه ژانویه ما برای کمپین نجات جان زانیار و لقمان مرادی

رادیو ندا رادیو ندا, تریبونی آزاد برای دوستداران آزادی و رهایی؛ صدایی برای چند صدایی یکشنبه ۲۰ ژانویهٔ ۲۰۱۳ گزارش
راديو ندا از آكسيون اعتراضي به اعدام ها در ايران - لس آنجلس
براي شنيدن گزارش لطفاً اينجا را كليك كنيد
http://www.radioneda.de/2013/01/21/Los130120.mp3
http://radio-neda.blogspot.se/2013/01/blog-post_20.html

Photos
https://www.facebook.com/media/set/?set=a.469554829769570.105108.129603687098021&type=1




دیدارشنبه 19 ماه ژانویه ما برای کمپین نجات جان زانیار و لقمان مرادی
داواكارى گه شتي بو خوپيشاندن و ئاكسيونى دژ به ئيعدامى ئه و زيندانيانه ى كه مه ته رسى جي به جى كردنى حوكمى ئيعداميان زوره. له لايه ن زورته ر له ٤٨ ريكخراوى مافى مروڤ و سياسى ئيرانى و نيو نه ته وى و سه دان كه سايه تي و چالاك وانى سياسى و مافى مروڤ بو خو پيشاندان و ئيعتراز له روژانى ١٩ و ٢٠ ژانويه، به تايبه ت بو پيشتگيرى له راوستاندنى حوكمى ئيعدامى زانيار ولوقمان مورادى و ٥ زيندانى عه رب ئيرانى كه له ژير مه ترسى ئيعدام دان.
روژى شه ممه سه عاتى ٣ تا ٥:٣٠ پاش نيوه رو له شوينى زانكوى يو سى ئه ل ئه ي له سه ر شه قامى وست وود و لا كونته
  •  
3:00pm until 6:00pm
·  https://fbstatic-a.akamaihd.net/rsrc.php/v2/yj/r/CkUsr6b1mSA.png
Los Angeles, UCLA Campus, Intersection of Westwood blvd and Le Conte
· 
https://fbstatic-a.akamaihd.net/rsrc.php/v2/yT/r/K6_TY47YS3x.png
We warn human rights organizations, governments, world public opinion, and political groups and parties of the imminent danger facing Iranian political prisoners, especially Zaniar Moradi, Loghman Moradi, Jaber Alboushoukeh, Mokhtar Alboushoukeh, Hashem Shabaninejad, Mohammad Ali Amourinejad, Rezgar (Habib) Afshari, Ali Afshari, Gholamreza Khosravi-Soadjani, Habibollah Golparipour and Habibollah Latifi.
برای نجات جان زانیار و لقمان مرادی و همه کوشندگان راه آزادی همصدا شویم
همبستگی برای حقوق بشر در ایران
جامعه دفاع از حقوق بشر در ایران جنوب کالیفرنیا
کمیته کردهای مقیم امریکا برای دموکراسی و حقوق بشردر ایران
گروه مدافعان حقوق بشر کرد
اتحاد برای پیشبرد سکولار دمکراسی در ایران، از دو منطقه لس آنجلس و ارونج کانتی
انجمن مدافع دمکراسی برای ایران / جنوب کالیفرنیا
انجمن محلی سازمان ملل متحد -ایالات متحده آمریکا - در منطقه سن فرناندو وَلی/ لس آنجلس
حامیان مادران پارک لاله / لس آنجلس- وَلی


جمعه، دی ۲۹، ۱۳۹۱

حجاب در ایران، امری اجتماعی و معضلی سیاسی( در گفت وگو با ثریا فلاح)

http://www.asoyroj.com/farsi/detail.aspx?=hewal&jmara=1152&Jor=4
مصاحبه گر- کانی شایقی
حجاب در ایران، امری اجتماعی و معضلی سیاسی( در گفت وگو با ثریا فلاح)
28/09/2012



فرض کنید یک زن هستید و یک حساب کاربری در فیس‌بوک دارید. به اشتراک گذاشتن عکس‌های بی‌حجاب در صفحه‌تان حالا می‌تواند عواقبی بیش از تذکر دوستان و آشنایان در مورد امکان به خطر افتادن امنیت شغلی و تحصیلی‌تان داشته باشد.
 اگر گزارشی در این زمینه به دادستانی برسد، ممکن است پرونده‌ای قضائی برایتان تشکیل شود. اگر از مرزها و محدوده‌های ایران هم خارج شوید، امکان کنترل حجاب شما همچنان برای حکومت ایران وجود خواهد داشت؛ مثلاً به عنوان دانشجوی بورسیه دولتی، مجری مشهور صدا و سیما یا هرکسی که بتوانید وارد مورد توجه دولت ایران قرار بگیرید.
به نظر می‌رسد ماجرای برخورد با پوشش‌ زنان و دختران که از خیابان‌ها و میدان‌های اصلی شهر، به کوچه‌پس کوچه‌ها و داخل پاساژها، محل‌های برگزاری کنسرت و نمایشگاه کشیده شده بود، کم‌کم قرار است به داخل رایانه‌ها و حتی به خارج از کشور هم برسد.

خواست حجاب اختیاری هرچند پس از تظاهرات سال ۱۳۵۷ زنان علیه حجاب اجباری نمود عینی و مستقیم نداشته اما در تمام دوران پس از انقلاب در ایران، به شکل نافرمانی مدنی و از طریق رعایت نکردن حد تعیین شده برای آن همواره وجود داشته

حجاب عمومی یا خصوصی، موضوعی است که  همواره مورد چالش و گمانه زنی هایی ازسوی جمهوری اسلامی قرار گرفته است، به گونه ای که حاکمان نظام با نفی خصوصی بودن حجاب مشکلات عدیده ای را در مقابله  با آن ایجاد کرده اند. 



ثریا فلاح:حجاب و پوشش تنها یک لایه و رویه نیست  به مانند آنچه برای باارزش جلوه دادن حجاب و به نوعی هم   گول زدن زنان از زن به عنوان گوهر و از چادر به عنوان  صدف نام برده شد و امروز هم در پیامکهای حجاب و عفاف به زنان می فرستند بلکه وسیله سیاسی برای سانسور فردی است. پوشش از صورت سانسور دولتی به خود سانسوری هم کشیده شده و سعی در کنترل تمام عواطف و رفتارها و چگونگی بیان احساس زن دارد


درهمین رابطه ثریا فلاح فعال حقوق زنان با اشاره به اینکه حجاب می بایست امری خصوصی باشد نه تعیین شده توسط دولتها به آسو نیز گفت:

در ایران که حجاب به یک امر اجتماعی و یک معضل سیاسی و چماق سرکوب مبدل شده است دیگر نمی توان از خصوصی بودن یا شدن آن در سیستم سیاسی و مذهبی ایران سخن گفت. این سیستم به افراد عادی که بخشی از سیستم سرکوب نیستند هم اجازه دخالت در امر حجاب و عدم رعایت آن داده شده است. اوایل انقلاب بسیاری از مغازه ها در تهران بدون اینکه دستور دولت موقت باشد بر سر درب خود نوشتند ورود افراد بانوان بی حجاب ممنوع است بعدها همین مسئله بدین شکل تغییر قیافه داد: ورود زنان بد حجاب ممنوع است و این در حالی بود که هنوز زنان بی حجابی (معنای چادر و مقنعه و روسری و ... )در مناطقی مانند کردستان وجود داشت و زنان و بالاخص نسل انقلابی از گذاشتن روسری و قبول آن به شدت سرباز می زدند.
چرا مهم است که پوشش و حجاب رادر چارچوب امری خصوصی بدانیم ؟ دو دلیل اصلی برای این موضوع وجود دارد یکی اینکه توسط دولتها کنترلش سخت تر می شود و دوم اینکه در بیشتر موادر هویت فردی افراد ،قشر اجتماعی ، فرهنگ و گرایشات جنسی افراد ، و مذهبی و غیر مذهبی بودن فرد را نشان میدهد و طبق قوانین و منشور حقوق بشر در یک کاتاگوری دیگری با آن برخورد می شود.

حجاب و پوشش تنها یک لایه و رویه نیست  به مانند آنچه برای باارزش جلوه دادن حجاب و به نوعی هم    گول زدن زنان از زن به عنوان گوهر و از چادر به عنوان  صدف نام برده شد و امروز هم در پیامکهای حجاب و عفاف به زنان می فرستند بلک وسیله سیاسی برای سانسور فردی است. پوشش از صورت سانسور دولتی به خود سانسوری هم کشیده شده و سعی در کنترل تمام عواطف و رفتارها و چگونگی بیان احساس زن دارد.زن به صورت موجودی وابسته به اجتماع که از خود بهایی ندارد و فردیت او و لذایذ زندگی به راحتی بایست قابل گذشت باشد در می آید و بدین ترتیب راحتتر مورد کنترل قرار میگیرد.
از آنجایی که اسلام یک دین وابسته کنترل و تعیین تکالیف شرعی برای سکشوالیته افراد است و کلیه قوانین جزایی بر اساس برخورد با نوع روابط جنسی و شمای جنسی و تحریکات برونی و درونی افراد تعیین می شود از این رو دولتمردان به خود اجازه دخالت در کلیه امور خصوصی افراد را می دهند. نظام جمهوری اسلامی حکومتی است که در امور شخصی و احوال حصوصی افراد و شهروندانش با تمام اشکال مداخله می کند.
این شیوه برخورد که به سرکوب منجر شده است نوعی مکانیسم کنترل کننده زنان است. بالاخص که با نسلی روبرو شدندکه آزادی های غربی را تجربه کرده بود و می رفت تا بال و پر زنان را بیشتر بگشاید.
حجت الاسلام «داوود مهدوی ‌‌زادگان به عنوان عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و یکی از تئورسین های جمهوری اسلامی نگاه نظام را در رابطه با مسئله حجاب به عنوان یک امر اجتماعی تشریح کرده واذعان می دارد که این حریم باید از نگاه نامحرم و تجاوز غیر حفاظت شود.و حجاب را یکی از راه‌حل‌هایی که در شرع اسلام برای حفظ حریم بیان شده می داند .وی می گوید که:  در واقع افراد به حجاب امر شده‌اند تا حریمشان از نامحرم حفظ شود. این همان دیدگاهی است که دست دولت را در کنترل افرادی که حجاب را در آن حدود و ثغور دستور داده شده توسط ولی فقیه رعایت نمی کنند باز می گذارد.

برخوردهایی که در ایران در مورد بدحجابی توسط ماموران امنیتی در خیابانها صورت می گیرد به امری روتین وروزمره مبدل گشته است، اما سوال این جاست علت برخورد ماموران امنیتی با موارد بدحجابی که این روزها به فضای مجازی در اینترنت نیز گسترش پیدا کرده است به چه موارد مربوط می شود.

در این رابطه خانم ثریا فلاح با اشاره به قوانین مربوط به حجاب، معتقد است:

زنان در ایران بزرگترین قربانیان سیستم مذهبی و سنتی و ناعادلانه ساخته شده دست شریعت هستند، بالاخص پس از برقراری نظام جمهوری اسلامی  طبق قوانین مدنی و جزای اسلامی دخالت در خصوصی ترین امور خانواده و فرد جایز است. حجاب و رعایت آن یکی از این امور است. این امر موجبات تعرضهای جانی و مالی زیادی را برای زنان فراهم نموده است. برای پاسخ به این پرسش مجبورم برخی مقررات و قوانین مربوط به حجاب در ایران را بررسی و آگاهی در  چند زمینه حایز اهمیت است از جمله :
قوانین جزای اسلامی  بر اساس مقررات مربوط به حجاب در ایران و تاریخچه تصویب قوانین مربوط به حجاب
وضعیت اجتماعی و فرهنگی
نفوذ مذهب در بافتهای جامعه
غیبت سازمانها و انستیتوهای اجتماعی و گروههای فشار و مقاومت
برخورد جمهوری اسلامی از دستگیری افراد در خیابان یا محل کار هم تجاوز کرده و چون معتقد به خصوصی بودن امور افراد از جمله حجاب نیست به بازداشت و فراخواند ن زنان و مردانی که به نوعی آزادی های فردی را از جمله پوشش ،نوع کوپ مو و تماس با جنس مخالف و حتی خنده های پر صدا و دست دادن  را بهانه ای تحت عنوان بی حجابی و بی عفتی افراد قلمداد نموده و برای آن مجازات هایی قایل شده است. سال 1357 تنها 26 روز پس از پیروزی انقلاب یک روز قبل از روز جهانی زن آیت الله خمینی دستوری با این مضمون اعلام کرد که دروزارتخانه ها نبایست گناه صورت گیرد وزنان نبایست لخت به  وزارتخانه های بروند.   واز سال 1359 ورود زنان بدون حجاب به ادارات ممنوع بود با این وصف تا سال 1363 هنوز در قانون نیامده و مجلس شورای اسلامی ایران در سال ۱۳۶۳ قانون مجازات اسلامی را به تصویب رساند و اعلام کرد که هرکس در معابر عمومی حجاب را رعایت نکند، به ۷۲ ضربه شلاق محکوم خواهدشد. بدین ترتیب برخورد با مسئله حجاب در یک روند صورت گرفت و زنان قدم به قدم در حائلی که میان آنان و جامعه و جسم و روح آزادشان بود پیچیده شدند.
از آنجایی که آنچه از نظر فعالان زن و سکولارها مسئله حجاب خوانده و نامید ه می شود از دیدگاه تیورسین های مذهبی جمهوری اسلامی حل مسئله است بدین ترتیب که بی حجابی مسئله و حجاب حل مسئله است، نبایست بعید به نظر برسد اگر زنان در ایران و بعضا هنگام بازگشت به کشور با شیوه برخورد سرکوب روبرو شوند. بدین معنا که کارگزاران راهی به جز اجرای مقررات و قوانین اسلامی ندارند. البته آنچه وجود دارد و حقیقتی است در جامعه ما به معنای حقانیت آن نیست. به همین دلیل است که زنان دنبال حل مسئله حجاب می گردند و نبایست همچنان یک موضوع فرعی ارائه و نشان داده شود.


حال زنان آزادی خواه برای مقابله با این گونه برخورد ها می توانند چه اقداماتی را صورت دهند.

خانم فلاح در این باره به آسو نیوز می گوید: 



ثریا فلاح:مجلس شورای اسلامی ایران در سال ۱۳۶۳ قانون مجازات اسلامی را به تصویب رساند و اعلام کرد که هرکس در معابر عمومی حجاب را رعایت نکند، به ۷۲ ضربه شلاق محکوم خواهدشد. بدین ترتیب برخورد با مسئله حجاب در یک روند صورت گرفت و زنان قدم به قدم در حائلی که میان آنان و جامعه و جسم و روح آزادشان بود پیچیده شدند


مخالفت با حجاب اجباری سالهاست در فرهنگ سیاسی و بررسی های حقوق بشری گنجانده شده است و حقوقدانان ، نویسندگان و سایر کمپینهای زنان با آن به مخالفت برخاسته اند امابه دلیل اینکه در نظام حقوقی و سیاسی جمهوری اسلامی به طور کاملا واضح از حجاب و پوشش زنان و حتی پوشش مردان سخن به میان آمده مخالفت با حجاب امری سخت بوده و هست.

اگر برای بررسی اقدامات زنان آزادی خواه در ایران و خارج از ایران به بیش از سه دهه گذشته برگردیم می بینیم که علیرغم تمامی سرکوبهایی که علیه زنان در خیابانها ؛محل کار؛ به هنگام مسافرت؛ در میهمانی ها و حتی حریم و چارچوب خانواده صورت گرفته زنان دست از اعتراض برنداشته اند. به نظر می رسد مادران دخترانی که امروز دستگی می شوند در 17 اسفند 57 به خیابانها ریختند و نه روسری خواستند و نه توسری و امروز هم در دانشگاهها و در هر جا برایشان ممکن باشد هنوز این شعار را که به نوعی ضدیت با تحقیر توی سر زدن و ستاندن حق تصمیم گیری را نشان می دهد به دختران خود آموزش دادند وجای شکل مفعول بودن خود را از قبول اجباری بودن حجاب به فعال بودن عدم قبول آن عوض کردند و به این ترتیب از دل این روند یک جریان سیاسی پدید آمد که به طور غیر رسم  جنبش مبارزه با حجاب اجباری نامیده شد که بدون شک در تمام مراحل خود به نوعی بی توجهی و گاه تحقیر مردانه و حتی زنانی که می گفتند ما مسائل مهمتر از حجاب داریم روبرو شد. آخر مشکلی که بودتبدیل رعایت و عدم رعایت حجاب به ناموس و بی ناموسی مردان کمک زیادی در جذب مردان و زنانی که خواهان حفظ شرافت مرد خانواده بودند کرد.


زنان  کنشگر ،زنان فعال مدنی ،حتی  آنان که دیدگاه خاصی به جز اندیشه آزاد و راحت زیستن نداشتند یا ندارند ، از همان ابتدای انقلاب تاکنون دست به مخالفت و حرکتهای اعتراضی زیادی علیه حجاب اجباری زدند. در این روند کارزارهای زیادی برای احقاق حقوق زنان به وجود آمده که بحث حجاب را نیز به بوته فراموشی نسپرده ویکی از قویترین این کارزارها که اختصاصآ به پیش کشیدن مسئله و دیسکورس حجاب در میان تمام آحاد جامعه از قشر مذهبی گرفته تا فعالان حقوق بشر و مخالفان مذهب و.." کمپین نه به حجاب اجباری "است که فعالیت خود را از ماه جولای امسال شروع کرد که پس از طرح موضوع توسط گروه دانشحویان و دانش آموختگان لیبرال دانشگاههای ایران واضافه کردن نظرهای متخصصانه توسط افراد صاحب نظر شروع به کار کرد و تاکنون بیش از 27000 نفر به آن پیوسته اند و حمایت خود را از آن اعلام داشته اند 
شاید به همین دلیل است که این کمپین امروز موفق تر عمل می کند چون با حجاب مخالفتی ندارد بلکه با مخالف اجباری بودن حجاب است. این درست است که این کمپین تلاش می کند بگوید که سیاسی نیست اما اساسآ بحث حجاب دارای خصیصه و هویت سیاسی است چون دولت و نهادها و انستیتوهای حاکم را به مورد تهدید قرار می دهد. زنانی که دستگیر می شوند به نظر می رسد که مسببین خرجها و هزینه های سنگینی هستند که روی دست وزارت اطلاعات گذاشته می شود. دولت کارمند و نیرو و ماشین و زمان هزینه می کند ،زندان و بازداشتگاه و بازجو و خواهر زینب های استخدامی یا از جان گذشته و..به جان زنان می اندازد و برای جبران خسارات وارده به میزان و درجه دوری و نزدیکی روسری از پیشانی و بلند و کوتاهی و رنگ لباس که در هیچ جای قران هم نیامده جریمه تعیین می کنند و به میهمانی و عروسی ها حمله می کنند و در موارد بسیاری کمیته ای ها که من انان را  کسبه های باج گیر  می نامم کلی پول جهت ول کردن میهمانی و آزاد گذاشتن مردم می گیرند و دم و دکانی برای خود باز کرده اند.

من شخصآ به این کمپین پیوسته ام و در کنار افرادی قرارگرفته ام که ایده های سیاسی مختلف و گاهآ مخالف هم داریم اما در این نکته مهم شریکیم. من در میان افرادی که عکسشان را فرستاده اند دانشگاهی و چپ و راست می بینم و حتی آیت الله یا زنان محجبه می بینم که به آزادی در پوشش معتقدند و این بحث دیگرگونی است که شاید سالها قبل و اوایل انقلاب ممکن نبود و با رشد دیدگاههای سکیولار به ورطه مباحث و مجالس سیاسی و مدنی کشیده شده است.

با اینکه در بسیاری موارد و برهه تاریخی پس از انقلاب جریانهای سازمان یا فته به آن معنا که تنها و اختصاصآ برای حجاب باشد نداشته ایم اما فعالیت زنان به طور مستقل یا در گروههای زنان یا مثلا کمپین یک میلیون امضا ،نوشتن زنان در رابطه با حجاب  ،قبول و پذیرش دستگیر شدن و کتک خوردن و تحقیر شدن و اخراج گشتن نوعی مبارزه منفی علیه این اجبار است که جنبشی مدنی و سیاسی است که در مقابل دخالت دین در سیاست و زندگی افراد ایستادگی می کند. اشعار و نقاشی ها و مقاله ها و ظاهر شدن به شکل اغراق آمیز در خیابانها و مجالس را نوعی نشانه های عدم حمایت از زور سیاسی و در نهایت نوعی جرآت آموزی برای نسل بعدمی بینم. نسل جدید زنان بالاخص با راهگشایی به دنیای تکنولوژی گرایش زیادی به رعایت حجاب ندارد و هرچه آموزه های حقوق بشری گسترش می یابد تمایل به حقوق فردی و رعایت آن منجمله حق انتخاب پوشش و آزادی های فردی گسترش می یابد
https://www.facebook.com/photo.php?fbid=10151062472593954&set=a.76709008953.72388.75638168953&type=1&relevant_count=1

سه‌شنبه، دی ۲۶، ۱۳۹۱

برنامه تجمع ما در لوس آنجلس برای نجات جان زانیار و لقمان مرادی و سایر زندانیان سیاسی عرب

با دوستان کمیته برگزاری برنامه های سیاسی شهر  مشغول برنامه ریزی برای تجمع همگانی در رابطه با حکم اعدام زانیار و لقمان مرادی هستیم. صحبت و کنفرانس کال و برنامه تی وی و رادیو و... در رابطه با برنامه . اطلاعیه به چند زبان داده شده. من هم با  انجمن محلی  سازمان ملل متحد -ایالات متحده آمریکا -در منطقه سن فرناندو لوس آنجلسUnited Nations Association of the USA - San Fernando Valley Chapter، صحبت کردم و با انجمن حامیان حقوق بشر کرد -لوس آنجلس و صحبت کردم.ما امیدواریم که بتوانیم توجه سازمانها ، سناتورها ، رادیو و تلویزیونها را جلب کنیم...قرار شنبه جنب لا کونته و وست وود ساعت 3-5

For Immediate Release
Kurdish Human Rights Advocacy Group Supports the January 19, 20, 2013 Worldwide Campaign to Save the Lives of Zaniar and Loqman Moradi in Iran
Los Angeles ( January 12, 2013)-Kurdish Human Rights advocacy Group condemns the continuing arrest and persecution of political prisoners in Iran. We are particularly concerned about the looming executions of numerous political prisoners including two Kurdish prisoners named Zaniar and Loqman Moradi. We join the January 19, 20,2013  worldwide Campaign to Save the Lives of Zaniar and Loqman Moradi, two prisoners of conscience   who have been sentenced to death by the Islamic Republic of Iran.
As of Dec 20, 2012, the General Assembly passed its 25th resolution against “serious ongoing and recurring human rights violations” In Iran.  In defiance of international protests and appeals, the Islamic Republic has resumed and even intensified its flagrant violations with little or no regard for the international community’s calls and alarms. Ever since its inception the theocratic government of Iran has pursued a policy of repression and vilification against Kurds. Thousands have been incarcerated, tortured, and many have been executed without any fair trials. During the past three years hundreds of Kurdish political prisoners have been imprisoned wrongfully and condemned to long term imprisonments or execution. Kherzi was  executed on January  15,2011, Kamangar, Vakili and Haidarian on May 9, 2010,Alamhooli on May 9,2010, Fasih Yasamani January 6,2010, Ehsan Fattahian on November ,2009  just to name a few.
 Various resolutions passed by the international community have highlighted the blatant violations of human rights particularly with respect to religious and ethnic minorities and the unbearable conditions under which they live. Like Bahai’s Kurds in Iran are constantly targeted, arrested, imprisoned on groundless and preposterous pretexts .Life for Iranian Kurds is perpetually precarious.  Anyone found to be practicing or promoting ethnic identity or linguistic or educational rights will be incarcerated as explicit or implicit cultural expressions are deemed as political subversion and blasphemy framed in the familiar fiendish charge of Mohareb ba Khoda“War against God” which is in essence a death warrant.  It is quite likely that Loqman and Zaniar are convicted of such a  “cardinal and damning sin” and therefore they are at imminent risk of execution.
While human rights organizations appreciate the attention drawn to Iran, unfortunately the nuclear threat and proliferation predominates the human rights concerns and abuses. The conditions of political prisoners are deteriorating as the Iranian government continues its arbitrary arrests and incarcerations in defiance of all humanity.
Although the Iranian government seems impervious to international pressure, it is important that human rights organizations be more aggressive in seeking permission to visit Iran in order to monitor the state of human rights in the country.Kurdish Human Rights Advocacy Group joins the international community and other human rights organizations to express its outrage at the persistent violations of human rights in the country and calls upon the Islamic Republic to halt the execution of Zaniar and Loqman Moradi .These prisoners like many others have been incarcerated wrongfully and should be released immediately.
 
The Kurdish Human Rights Advocacy Group 

چهارشنبه، دی ۱۳، ۱۳۹۱

سال نو ميلادى ٢٠١٣ بر شما پيروز و فرخنده باد


Happy New Year, 2013

Listen with webReader
Wishing peace, Love, justice, and equality for all
from our family to you and your loved ones
Happy New Year, 2013
سالى نوى ٢٠١٣ ى زايينى تان لى پيروز بيت
هيوادارين سالى نوى ٢٠١٣ سالى ئاشتى و ئازادى بو هه مو گه لان، سالى خوشى و سه لامه تى و سه ر به رزى بو ئيوه ى ئازيز بيت
سال نو ميلادى ٢٠١٣ بر شما پيروز و فرخنده باد
اميدواريم سال نو سال صلح و آزادى براى همه ملتهاى جهان، و سالى سرشار از سلامتى و شادكامى و سربلندى براى شما عزيزان باشد
Azad , Cklara, Soraya, and Zaniar Moradian
ئازاد،كلارا، سوره يا، زانيار موراديان

دوشنبه، آذر ۲۰، ۱۳۹۱

International Human Rights Day ,No right for my people

stand for Human rights In the International Human Rights Day,my people has none of the rights stated in Declaration of Human Rights.Why our children should burn in fire? Article 25. • (1) Everyone has the right to a standard of living adequate for the health and well-being… Who is responsible ? Do Iranian regime

شنبه، آذر ۱۸، ۱۳۹۱

ششمین برنامه سالانه امنستی در روز جهانی حقوق بشر

Int. Human Rights Day with A.I. USA 12-8 -12 International Human Rights Day, with Amnesty International Group 92, Dec.8 – 2012 Balboa Park شرکت حامیان مادران پارک لاله / لس آنجلس-ولی در ششمین برنامه سالانه امنستی شاخه سانفرناندو ولی شنبه 8 دسامبر2012 پارک بلبوا در این گرد همایی ضمن اطلاع رسانی در زمینه نقض گسترده حقوق بشر در ایران، و معرفی خواست های مادران پارک لاله ایران مبنی بر آزادی زندانیان سیاسی، توقف اعدامها، و محاکمه عادلانه عاملان و آمران کشتار ها و شکنجه در حکومت جمهوری اسلامی، دادخواستهای بسیاری در حمایت از زندانیان سیاسی به امضای شرکت کنندگان و رهگذران رسید.












شنبه، آذر ۰۴، ۱۳۹۱

گزارش سمینار "صاحبان قدرت و خشونت علیه زنان" در آپسالای سوئد


گزارش سمینار "صاحبان قدرت و خشونت علیه زنان"  در آپسالای سوئد

سارا سایه
اختصاصی رادبو صدای کردهای مقیم امریکا

روز شنبه 17 نوامبر 2012 درشهر  اوپسالای سوئد  سمیناری با عنوان "صاحبان قدرت و خشونت علیه زنان"  به مناسبت  ۲۵ نوامبر روز جهانی‌حذف خشونت از زنان به مدت یک روز درsorayafallah_sweden_111712_02.jpgمرکز تجمعات اجتماعی و فرهنگی‌ ان بی‌ وای در  بانگاردگاتن اوپسالا برگزار شد.
کنفرانس توسط  انجمن زنان کرد اپسلا که  ۵ سال پیش توسط تنی چند از زنان کرد که در امور اجتماعی و سیاسی فعال بودند تشکیل شد. این انجمن هر ساله از صاحب نظران، نویسندگان، محققین و کنشگران مسائل زنان برای صحبت در زمنیه مساله خشونت علیه زنان و یادآوری و بزرگداشت ۲۵ نوامبر روز جهانی‌حذف خشونت از زنان دعوت به عمل می آورد.. امسال انجمن زنان اپسلا میهماندار خانم ثریا فلاح برنده ی جایزه ی شهروند جهانی انجمن سازمان ملل ایالات متحده آمریکا  2012 و پژوهشگر، فعال حقوق بشر و مدافع حقوق زنان از امریکا بود.در این سمینار جمع زیادی از مردم و فعالان حقوق زنان از استکهلم و اوپسالا و عده ای هم از طریق اینترنت در ان شرکت داشتند




پنجشنبه، آبان ۱۸، ۱۳۹۱

سمیناری ده سه لات و توندو تیژی به رانبه ر به ژنان



Violence Aganist Women

Listen with webReader
This program is in observation of International Day for the Elimination
of Violence against (Women 25 November).This year Kurdish Association of Women Uppsala invited Soraya Fallah to speak on Violence against women.


Seminar :

institutions of power and Violence Against Women



Date: Saturday 17/11/2012
Time: 5:00 PM
Place: NBV Uppsala, Bangardgatan 13 Sweden
Program organizer: Association of Kurdish women in Uppsala
Speaker : Soraya Fallah
Human Rights activist, researcher and writer
Recipient of global human rights and women’s right Award

Information Table for 16 Days of Activism Against Gender Violence
Information desk for The International Campaign to Stop Rape & Gender Violence in Conflict

For more information:
0709245858
0736224468

از کانادا تا کردستان، از نازنین تا نازنین


نگاه دیگر

نقدی بر" داستان دو نازنین"۱ کاری از نازنین افشین جم،،نازنین فاتحی، و سوزان مک کلیلند
از کانادا تا کردستان، از نازنین تا نازنین
 در یک غروب دلتنگ مردی که قرار بود حامی‌ و نگهبان مردم باشد لباس از تن‌ دختر نوجوان بی‌ پناهی در می آورد که در نیمه راه آوارگی دو خانه به سر میبرد و در جستجوی مادر زحمتکشش به خا نه‌‌ای که میبایست جایگاه نوستالوژی دوران کودکی گردد به جایگاه پست تراماتیک و دل دردهای برگرفته از اضطراب آن مبدل میشود.
 در یکی از همان غروب ها نازنین ف. پس از طی فراز و فرودهای زندگی برای رهایی از چنگ ظالمانه یک تجاوز دیگر ناخواسته در دام قانونی خشن تر از انسانهایی که بر روح و تنش زخم زدند می افتد. دخترک گیج و منگ سردرگم و زیر پا له‌ شده و پنجه بر سر خورده نمیداند چه بر سرش آمده. به جای رویاهای کودکانه و نوجوانی به زودی در دام یک اتفاق ناخواسته می‌افتد که زندگی و سرنوشت او را برای همیشه تغییر میدهد. از همان روزهای کودکی بی‌ اعتمادی در او شکل می‌گیرد. داستان بی‌ اعتمادی از روزی شروع میشود که نازنین ف. با کلمه جاش۲آشنا میشود. بی‌ اعتمادی مردم به پدرش نگاه و صدای نامهربان دیگران را پدید می آورد. آنچه به او بی‌ اعتمادی به دنیای اطراف را می‌آموزد. کسی‌ که جزوی از تنها تعلقات بی تعلقی اش بود. کسی‌ با آنان حرف نمی زند و حس غریبت تنهایی در شهری که کسی تنها نیست سراسر وجود او را در خود می پیچد. نازنین ف.در خانواده ا‌ی شکل گرفت که هرگز برای پرداخت هزینه ی زندگی‌ پول کافی‌ نداشت. بچه‌ها با قنداغ (قند و آب داغ) و چای شیرین بزرگ شدند و آرزوی یک وعده شکم سیر از گوشت گوسفند رویای شبانگاهانشان بود. برای نازنین ف. معلم شدن و شب یلدا و و کتابی‌ که می‌خواست توانای خریدنش را داشته باشد قلبش را می فشرد مادر او زنی‌ است که به خاطر کار مدوام و ناآگاهی زمانی برای دخترانش ندارد اما به او داستان عشق از دست رفته‌اش را که مانند شیر کوه شجاع بوده تعریف می‌کند و خواهرش دختری است که به ظلم تن در نمی دهد و تلاش می کند تا نازنین را از چاه بی کسی و تنهای برهاند و خود بر چاه می شود.داستان نازنین ف. داستان دخترکی است که چه بسا بسیاری از آنها که پدرشان جاش بود به همین صورت زندگی کردند، مورد دست درازی و ناخشنودی اطرافیان قرار گرفتند کتک خوردند و پدر هرگز نه به آن پی برد و نه برایش مهم بود.. بچه‌هایی که در سرنوشت خود دخیل نبودند. آنها که به گناه انتخاب یا اجبار فقر پدرانشان سوختند. داستان کودکی است که هرگز کودکی نکرد، نوجوانی ندید و در رنج و درد و به پناهی و سختی‌های زندگی پیر شد. در این کتاب انسانهای خوب به دست فراموشی سپرده نمی شوند. آنان در اطراف و همین نزدیکی‌ ها زندگی‌ میکنند، در زندان هم مورد بی مهری هم بندی هایشان قرار می گیرندو در راه مدرسه با نگاههای سنگین روبرو می شوند. چندی پیش کتاب "داستان دو نازنین"به قلم نازنین افشین جم و سوزان مک کلی لند و چاپ هاربر کالینز یکی از بزرگترین و معتبرترین مراکز نشر و چاپ کتاب در جهان به زیر چاپ رفت و توجه بسیاری از علاقمندان ایرانی را به خود جلب کرد.
من ماه‌ها با هردو نازنین زندگی‌ کردم و از پشت شیشه شفاف کامپیوترم نظاره گر زندگیشان بودم. کنار من تیم پرکاری بود که با دقت داستان را می‌خواند. ما تنها در پی پیداکردن اشتباهات و ویراستاری و کاربه عنوان "سابجکت متر اکسپرت" نبودیم. داستان هردو نازنین را در کانادا و کردستان، زندگی‌ بعد از زندان نازنین ف. و گم شدن او را هم مدتها بود پیگیری کرده بودیم، اما هنوز می خواستیم بدانیم چه بر سر نازنین ف. خواهد آمد.من در لابلای فصول و کلمات و لغاتی که با پست الکترونیکی به من می رسید‌ به خانه فقیرانه نازنین ف.رفتم، شهر زیبای سنندج و کوچه های فقیرانه و پراز ثروتش را تماشا کردم. در آن روزها که نتیجه گفتگوهای نازنین ا. ج. را با نازنین ف. که به دست سوزن مک کلی لند و نازنین ا.ج.به صورت داستان در می امد می خواندیم تا ویراستاری قبل از چاپ را آماده کنیم برای رنج بی‌ پایان مردم اشک ریختم. برای لیلا خواهرش که بر اثر کتکهای شوهرش زجه می زد به درد آمدم. برای کودکانی که از کمترین حقوقی برخوردار نیستند و برای درهای زندان که دختران سیاسی را در کنار محکومین و متهمین به قتل و جرم گذاشته بودند آرزوی شکستن کردم. 
نازنین ا.ج. از معلم یک چهره زیبا در کتابش ارائه میدهد. مانند خودش. معلم نازنین ف.زنی است زیبا با گونه های گلگون و نرم و چشم هایی سیاه و سفید. معلم به بچه ها آگاهی‌ میدهد که ما کرد هستیم، بیشتر هم‌شهری‌های ما در این شهر سنّی هستند و از جغرافیای زیبای کردستان سخن می گوید. معلم زنی است که دست روی دست نمی گذارد و نظاره گر باشد،او در پاسخ نازنین که از او می پرسدوقتی انسان نماز می خواند به چه بایست فکر کند می گوید به دهقان فداکار همان دهقانی که با پاره پاره کردن پیراهن خود و متصل کردن آن به انتهای چوب و آتش زدنش سوزنبان قطار را از ریزش کوه و خرابی ریل مطلع کرد و جان مسافران قطار را نجات داد...معلمها بارها در داستان زندگی نازنین ف. توسط نازنین ا.ج. چهره خود رانشان می دهند. "هانا " و گرمی و حرارت سخنان و خانه زیبایش، بخشیدن حس اعتمادش به نازنین ف. و خواهر و برادر کوچکترش و پشتیبانی اش. هانا که نماد بخش عظیمی از زنان فعال و مبارز و سیاسی کرد است در گیر و دار فرهنگی با جامعه اطراف خود اثرات شگفت انگیزی بر زندگی نازنین ف. می گذارد و به نظر می رسد که نازنین ا.ج. را هم تحت تآثیز قرار داده است. نازنین و سوزان دی یک تفاهم دوستانه به نتیجه می رسند که در شهر معلمی هست که اسمش به زیبایی و به معنای گرمانی آفتاب است. از خانواده ای متمول از هر دو بعد سیاسی و اقتصادی. هانا عاقل و فداکار و مددکار است. یک معلم و راهنما. او دست و دلباز است و به دیده حقارت به نازنین نمی نگرد حتی زمانی که در می یابد که نازنین ف. دختر یک جاش است. آنچه بسیاری از همسالان ما نسبت به آن بی توجه بودند. او حساب نازنین ف.دل شکسته از نگاه تحقیر آمیز هم محله ای ها و هم مدرسه ایی ها را باحساب پدرش جدا می بیند و حتی به هنگام از دست دادن پرده بکارت به او کمک می کند. نازنین ف. با وجود اینکه دختری است تنها با دوکلاس سواد اما عاشق یادگیری است. او در آخرین سخنانش با نازنین ا.ج به او شجاعانه همه این وقایع را تعریف می کند و از او می خواهد که داستان اور ابا همگان تقسیم کند تا همه بدانند چه بر سر او و همسالان او می آید. این یکی دیگر از ویژگی های کتاب است که حتی همان مردی که قرار بود خادم و پاسدار جامعه باشد در هنگام تجاوز او را به خاطر پدرش تحقیر می کند و با آن صورت زشت و دستهای کثیف و متجاوز روح و جسم دوازده ساله او را در هم می شکند.
واما نازنین ا. ج. صدای کودکان و نسل جدید را در محله ها از یاد نمی برد. بچه ها ی بازیگوشی که با گذشت سه دهه از انقلاب هنوز از به بخشی از آن سیستم مبدل نشده اند و از آن بیزارند،از جاش بیزارند و به دنبال هویت ملی و مذهبی خود می روند. وه چه نابرابرانه نازنین ف. به خاطر تصمیم پدر مجبور به خانه نشینی است. چه نابرابرانه مادر مجبور به کار و قبول زن دوم است. وچه ظالمانه لیلا مجبور به تحمل کتکهای شوهر تا پای جان است. چه اوزان سنگینی در کوچه های ما قدم می زنند و چه بارهای گرانی بر پشت مادران و خواهران ماست.
نازنین ا.ج. و سوزان م. از هزاران مسئله حل نشده در ایران و کردستان سخن میگویند. دوران کودکی نازنین ف.را که نمادی از زندگی بخشی از همسالان اوو زندان او که نمادی از زندان بسیاری از همسالانش با قلم به تصویر کشیدند. آنان بدون اینکه به تقلبهای ضّد قومی و ضّد ملی‌ که در مورد کردها رایج است دست بزنند از تبعیضات فرهنگی علیه کردها حتی توسط زن بابا و همسایه ها و پسرانی که دنبال نازنین ف. و سمیه بودند سخن می گویند بدون اینکه پروای انگ و برچسب داشته باشند قصهٔ هانا و حزب دمکرات کردستان ایران و داستان پیشمرگه های کورد، وضدیت مردم با خود فروشان را برای خواننده بیان میکنند. این کتاب تنها قصه کوتاهی‌ نیست که سرگرم کننده باشد. قصه تبعیض مذهبی‌ است، داستان تبعیض قومی. قصه ضدیت با نظامی که به از حکم بر در آویختن کودکان شرم و ابایی ندارد. نازنین ا.ج. در این کتاب سعی دارد که به معرفی قوانین نابرابر و ناهمخوانی آن با قوانین بین الملل، مسله اعدام کودکان و راهکارهاو کارزارهای بین المللی نیز گریزی بزند. او هیچکس را فراموش نمی کند. محمد مصطفایی،مینا اسدی، شادی صدر و بسیاری دیگر. آنها که با نام مستعار در کتاب بازی می کنند و در زندان هستند و آنان که نقشی در زندگی او داشتند و در کوهها هستند.
در آن سوی کتاب سخن از دختری است از آن سوی آبها دختری از کانادا.سخن از دختری مهربان و زیبا در شهری رنگارنگ و آزاد که بر سر انسانها برای انسان بودن و زیبا بودنشان تاج می گذارند. دختری که کمپین بین المللی که برای رهایی نازنین ف. راه انداخت قانعش نمی کند و به گفتگوهای پی در پی خستگی ناپذیر با نازنین ف. برای نگارش داستان زندگی او می پردازد. نازنین ف. هم می خواهد رنجش را تقسیم کند تا همگان بدانند چه بر سرش آمده است. به همین علت کتاب حاصل کار و همکاری نازنین ف. هم هست. داستان دختری که از حقوق انسانی و آزادی بهره مند بود، امکان رسیدن به آرزوهایش را داشت و به تقسیم توانش برای نازنینی دیگر تلاش می کند و از کانادا به کردستان سفری مجازی را آغاز می کند. نازنین در لابلای کتاب از تبعیض جنسی،تبعیض ملیتی،تبعیضات فرهنگی سخن می گوید. تاریخ بخشی از این کتاب است. او تلاش می کند به کمک ناظران قبل از چاپ از اسامی کردی اصیل،ژوان،کژال، هانا،شیرکو و...استفاده کند و با احترام از مبارزات مردم سخن بگوید.
کتاب از بخشی به بخش دیگر، از خانه ای به خانه دیگر،از شهری به شهر دیگر،از کانادا به کردستان رفته و برمی گردد. تا بدینوسیله خواننده راحت تر ظلم و بی عدالتی و عدم آزادی و عدم وجود آسایش زندگی و نبود حقوق اولیه انسانی را در جایی و وجود آنها را در جای دیگر درک کند. تفاوتهای فرهنگی و اجتماعی و اقتصادی در جامعه و تفاوتهای سیاسی دو نظام تصویری است که خواننده را به سوی خود می کشد. او با مکتوب کردن حرکتی که علیه این بی عدالتی شده بود و شرح کنشگریهایش تاثیر بی بدیل تلاشهای پیگیر برای آزادی انسانها و حقوق برابر خواننده را به تشویق بیشتر برای ادامه این راه می کشد. کاراکترهای داستان هرکدام نمایندگان گروهی اجتماعی هستند. زن بابای بی رحم او که حق و ناحق به هویت نازنین ف.توهین می کند، حضور سایه وار برادرزاده اش سمیه که فداکاری نازنین را به سرزنشی علیه او بدل می کند ورنج ناآگاهی و فقر مادر که همچون بختکی تا آخر داستان دنبال اوست.
کتاب نازنین دریچه ای است که از کانادامی توان به کردستان نگریست و در نازنین نازنین را دید.دریچه ای فراسوی نور و امید و حسی از انتظار. پس از چاپ کتاب بی صبرانه منتظر بودم تا نازنین کتاب را برایم بفرستد. هنوز می خواستم دوباره بخوانمش که ببینم بالاخره نازنین ف. چه بر سرش آمد! امروز نازنین هنوز در جستجوی نیمه گمشده خویش است.هنوز دنبال نازنین ف. از کانادا تا کردستان را دنبال می کند. نمی دانم نازنین ف. به چه می اندیشد اما نازنین ا.ج گفت که می خواهد بخش عمده در آمد حاصل از کتاب را به ساختن شلتری برای زنان کٌرد اختصاص دهد، آنچه که می خواست صرف تغییر زندگی نازنین ف. کند صرف مبارزه با خشونتهایی که بر سر او ونازنین های دیگر آمده است.
http://www.roozonline.com/persian/honarerooz/honare-rooz-2-item/archive/2012/november/07/article/-d0196021da.html
زیر نویس
۱- The Tale of Two Nazanins 
Susan McClelland (Author), Nazanin Afshin-Jam (Author)
۲- جاش:اصطلاحی رایج در فرهنگ سیاسی کردستان.به کسانی اطلاق می شود که معنای خائن و خودفروش و دشمن مردم کرد را می دهد. اگر چه معنی تحت الفظی آن الاغ است. بیشتر این افراد از میان اقشار کم سواد و کم در آمد بودند و به آنان افراد دیگری که ظاهرآ سواد داشتند اما از قلمشان علیه مردم کرد استفاده کرده اند.
HarperCollins Publishers3-